اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 109
توضيح اين مطلب كه موجود مجرد كه محيط است به عالم ماده چگونه زمان ندارد
مثالي زدم، مراجعه شود.
آفرينش موجودات مادي و مسبوق بودن وجود آنها به ماده
"فطر الخلائق بقدرته و نشر الرياح برحمته"
(خلايق را به قدرت خود شكافت و بادها را به رحمت خود پراكنده كرد.)
"فطر" به معناي "شق" يعني شكافتن است . اگر دقت كنيم در خلق همه
موجودات عالم ماده يك نحو شكافتن در كار هست، مثلا نطفه يك حالت شكاف
پيدا ميكند، بعد از آن كه اسپرم و اوول سلول اول جنين را تشكيل دادند، اين سلول
پي درپي تقسيم ميشود و هر قسمتي از آنها يكي از اعضاء و جوارح انسان را
به وجود ميآورد. درخت خرما وقتي ميخواهد موجود شود هسته خرما
شكافته ميشود و درخت آن موجود ميشود. قرآن ميگويد: (ان الله فالق الحب و
النوي)[1] "فلق" هم به معني شكافتن است، خدا شكافنده "حب" يعني دانه، و
"نوي" يعني هسته خرماست . گندم نيز شكافته ميشود جوانه ميزند و بوته گندم از
درونش بيرون ميآيد. در عالم ماده در حقيقت خلقت به شكافته شدن است،
براي اين كه هر موجودي مسبوق به ماده است و آن ماده شكافته ميشود و در مسير
حركت، يك موجودي از آن درست ميشود.
آفرينش ابداعي و بدون شكافتن
اما در مجردات شكافتن در كار نيست و خلقت موجودات مجرد را ميگويند
"ابداعي" است ; يعني ناگهان ايجاد ميشود كه به آن "انشاء" هم ميگويند. نظير
اين كه شما اينجا نشسته ايد يكدفعه در ذهنتان يك كوه طلا فرض ميكنيد، اين كوه