«گل به تاراج خزان رفت»
عباس رسولى از تبريز
دريغا گل به تاراج خزان رفت
صفاى نوبهار و گلستان رفت
خزان شد گلشن علم و فضيلت
ز گلشن بلبل شيرينزبان رفت
نهان شد گوهرى از گنج دانش
گلى از خطه گلپايگان رفت
صفائى نيست ديگر در گلستان
ز باغ دين گرامى باغبان رفت
چراغ علم شد افسوس خاموش
دريغ آن مرجع عالى بيان رفت
فقيه و مكتب آل محمد (ص)
زعيم و رهبر اسلاميمان رفت
يگانه اسوه تقوى و دانش
عزيز و سرور اهل جهان رفت
گرامى مرجع تقليد شيعه
اميد و ملجأ مستضعفان رفت
پناه اهل دين گلپايگانى
به سوى كردگار لامكان رفت
عزادار است امام عصر زانكه
گرامى نائب صاحب زمان رفت
به سوگش شهر قم شد غرق ماتم
كز آنجا پيشواى شيعيان رفت