responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 223

«حواله حضرت معصومه (س)»

در خدمت حاج آقا جواد گلپايگانى بودم كه نقل كردند از جناب حجت الاسلام و المسلمين حسينى (داماد آقاى رضوانى اصفهانى) كه من در ابتداى ازدواج وضع ماليم خيلى بد بود. و از طرفى عيالم وقت وضع حملش بود من هم پول نداشتم عيالم به من گفت برو ماما بياور، و يك سرى چيزهائى هم بايد مى‌خريديم از منزل خارج شدم ولى در حيرت بودم كه كجا بروم و چه كنم در حال عجيبى بودم و همينطور راه مى‌رفتم يك وقت متوجه شدم نزديك حرم مطهر هستم. آمدم به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام اللّه عليها) رفتم در صحن عتيق در مقابل ضريح ايستادم عرض كردم كه وضع ماليم خوب نيست، مضطر مى‌باشم، خانم فكرى كنيد. چند دقيقه گذشت و هنوز از صحن خارج نشده بودم كه شخصى آمد به من گفت: شما آقاى گلپايگانى را مى‌شناسيد؟ (قضيه بعد از فوت آيت اللّه بروجردى و اوائل مرجعيت آقا بود) گفتم بلى، پولى به من داد، گفت اين را به آقا بدهيد. ما با خوشحالى به طرف منزل ايشان رفتيم ولى در اين فكر بودم كه آيا آقا پولى به من مى‌دهند يا نه؟ رسيدم به در منزل آقا، در زديم خادم آقا آمد در منزل گفتم كارى با آقا داشتم. گفت الان مناسب نيست پيش آقا برويد آقا مشغول هستند. اصرار كردم و گفتم كارى با آقا دارم، ايشان رفت خدمت آقا و اجازه گرفت كه من به خدمتشان برسم. رفتم پول را به آقا دادم آقا پول را گرفت و همه آن پول كه در

اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى    الجزء : 1  صفحة : 223
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست