اسم الکتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى المؤلف : مهدى لطفى الجزء : 1 صفحة : 167
«شفاى مريض به واسطه سور ايشان»
آقاى عاشورى كه در اهواز مقيم هستند، اظهار داشته بودند: خواهرم
ناراحتى اعصاب داشت بهگونهاى كه گاهى بدون حجاب از منزل بيرون مىآمد، خدمت آقاى
گلپايگانى رسيدم و مطلب را به ايشان عرض كردم. آقا قندى تبرك كردند، من آن قند
تبركى را بردم دادم به خواهرم و ايشان خورد بعد از چند روز ايشان خوب شد و مرض
ايشان به كلى رفع شد.
باز نقل است: از آقاى خليليان (فرماندار قم در سابق) كه روزى براى
زيارت آيت اللّه گلپايگانى مشرف شدم، يك عدهاى آمده بودند خدمت ايشان بعد از
ملاقات مقدارى قند تبركى از آقا گرفتند. ما هم دو حبه قند تبركى گرفتيم. روز
پنجشنبهاى ما از تهران به قم مىآمديم و يكى از اقوام ما نيز همراه ما بود، كه
براى معالجه به تهران رفته بود. او سرطان حنجره داشت و قرار بود حنجرهاش را برق
بگذارند، يك وقت به ذهنم آمد كه دو حبه قند تبركى از آقا گرفتهام، به ايشان گفتم:
من چيزى برايت مىدهم كه اگر با اعتقاد بخورى شفا پيدا مىكنى. يكى از قندها را به
او دادم. ايشان شب جمعه بعد از دعا و توسل آن قند را خورده بود. بعد وقتى طبق قرار
قبلى شنبه براى معالجه به تهران رفته بود.
دكتر بعد از معاينه با تعجب گفته بود چه كار كردى؟ و چه داروئى مصرف
نمودهاى؟
اثرى از مرض شما نمىباشد. شما شفا گرفتهايد. و ديگر نيازى به عمل
جراحى و درمان نداريد. آقاى خليليان مىگفت بعد ما تصميم گرفتيم كه خدمت آقا مشرف
شويم و چند عدد قند تبركى از ايشان بگيريم كه سعادت نصيب ما نشد و آقا از دنيا
رفتند.[1]