«اين معنا كه هركس عقايد و احكام اسلام را، حتى اجمالا، دريافته
باشد، چون به ولايت فقيه برسد و آن را تصور آورد، بىدرنگ تصديق خواهد كرد و آن را
ضرورى و بديهى خواهد شناخت[2]»
چرا كه همانگونه كه هر جمعى همچون جامعه بدون نظم، ناظم، جامع، مدبر
و مدير، حال به نحو و هر شكلى و در هر سطحى قابل تحقق نبوده همين گونه، دين و نظام
اسلامى، اولا، بدون علم و فقه و اجتهاد عالم قابل تطبيق با عصر، نسل و مقتضيات
زمان، مكان و موضوع نيست، ثانيا بدون ولايت، حكومت، حاكميت، قدرت و اقتدار او و تقوا
و تعهد او به اسلام و امت اسلامى ميسر و ممكن نمىباشد.
2- امام خمينى قدّس سرّه موقع تدوين كتاب فوق به بررسى ريشههاى
تاريخ غفلت و عقبماندگى مسلمانان و دولتهاى حاكم بر آنها مىپردازد و مهمترين
موانع رشد امت اسلامى و عوامل ضعف، اضمحلال و واپسگرايى آنها را على رغم ظرفيت
والاى نظرى- عملى و نهضت اوليه و اصيل اسلامى يكى، در ابتدا گرفتارى نفوذ يهود و