همانا كاشف كرب رسول است
على شير خدا زوج بتول است
نبود ار تيغ تيز او بهيجا
نكردى كس پرستش حقّ يكتا
چو بگذشت آن شه رنجور و بيمار
ز تعريف نبى وز وصف كرّار
بگرييد و بفرمود اى جماعت
فغان از جور اين نستوده امّت
منم فرزند سلطان هنرمند
حسين آن كشته عشق خداوند
كه اندر كربلا بىجرم و تقصير
گرفتندش سر از پيكر به شمشير
ابا آن تشنه كامى قوم اعراب
ندادندش ز كين يكجرعه آب
همين سر، رأس پاك آن شهيد است
به رسم هديه در خان يزيد است
مر اين دل خستگان، آل رسولند
نتيجه احمد و نسل بتولند
بيان حال چون فرمود آن شاه
ز غفلت جملگى گشتند آگاه
بهپا شد ناله و فرياد و شيون
ز شهر و مسجد و از كوى و برزن
فتادى شهر شام اندر تلاطم
به يك ديگر همى گفتند مردم
كه وا ويلا از اين ظلم و از اين جور
از اين رفتار و اين كردار اين طور
به ما گفت اين يزيد كفر فرجام
كه اينان خارجند از دين اسلام
معاذ الله! گر اين شاه حجازى
مسلمانى گرفته تركتازى
يزيد روسياه بىمحابا
به خود ترسيد از اين شور و غوغا
مؤذّن را بگفت آن ننگ كفّار
كه قطع گفتگويش كن به ناچار