نخستين حمد زيبد مر خدا را
كه از اوّل گرامى داشت ما را
چنين فرمود اندر طىّ قرآن
كه هر بدكار را، بد عاقبت دان
به استخفاف آيات خداوند
شدى آن خيره سر، حيران و خورسند
جهان ديدى بكام خويش يكسر
شدى خصم خداى فرد داور
فراخاى جهان چون چشم سوزن
نمودى بر من اى مردود ذو المنّ
بهكندى ريشهام ببريديم شاخ
فرود آورديم بر خاك از كاخ
بود از عدل اى تخم زنازاد
به اهل بيت حق اين گونه بيداد؟
پس پرده زنان آل سفيان
بيابان گشته ما را جا و سامان
تو خود ميدانى اى بيدين بىباك
چه دل آزردهاى از احمد پاك
كه اين كيفر بسى بىشأن و قدر است
به خون كشتگان روز بدر است؟
تو خود پندارى اى مردود معبود
كه ايشانند از كار تو خوشنود
شنيدند آنچه كردى اين زمان ياد
بگفتندت يزيدا دست خوش باد!
خوشت بادا كه خود هستى از ايشان
به زودى ميشوى از خود پشيمان
گمان كردى كه نزد حقّ دادار
بود اين كار بس بىقدر و مقدار؟
بشاهى گشتهاى مغرور و بىباك
كه گوئى ناسزا بر احمد 6 پاك