اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 195
عمرو[1] به استقبالش
شتافت و عرض كرد: يا بن رسول اللَّه چگونه شب كردى؟ فرمود: چون بنى اسرائيل در دست
فرعونيان كه پسران آنان را كشته، دختران را زنده مىداشتند.
اى منهال، عرب همواره بر
عجم فخر مىكرد كه محمّد از عرب است، و قريش مباهات بر ديگر عرب مىكرد كه محمّد
از ماست، و امّا ما اهل البيت پيامبر مغضوب و مقتول و آوارهايم، پس إِنَّا
لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ از آنچه بر ما وارد آمد اى منهال. مهيار
چه زيبا سرود و گفت:
يعظّمون له اعواد منبره
و تحت أقدامهم أولاده وضعوا
چوبهاى منبر پيامبر را
تكريم مىكردند در حالى كه فرزندانش زير گامهاى ايشان نهاده شده بودند
بايّ حكم بنوه يتبعونكم
و فخركم أنّكم صخب له تبّع
به چه حكمى بايد فرزندان
پيامبر از شما پيروى كنند، با آن كه افتخارتان اين است كه از اصحاب و پيرو اوييد
روزى يزيد زين العابدين 7 و عمرو بن حسن[2] را كه كودكى حدودا يازده ساله بود
فرا خواند و به عمرو گفت: با فرزندم خالد كشتى مىگيرى؟
عمرو گفت: نه، و ليكن
كاردى به من و كاردى بدو ده تا بجنگم:
يزيد پليد گفت:
[1]- او منهال بن عمرو الاسدى است، شيخ او را با
همين عنوان گاهى در اصحاب حسين 7 و گاهى از اصحاب على بن الحسين به
شمار آورده، و با زيادت« مولاهم» در اصحاب باقر و صادق 8 آورده با
بيان« منهال بن عمرو اسدى مولاهم كوفى»، از سجاد و باقر و صادق :
روايت كرده، برقى او را از اصحاب سجاد مىداند و از اصبغ روايت است كه علىّ بن
عباس از او روايت كرده است. معجم رجال الحديث 19/ 8.
[2]- مهيار ابن مرزويه، ابو الحسن يا ابو الحسين
ديلمى، شاعرى بزرگ است. او را در معانى اشعارش نو آورى و در اسلوب قوتى است. مهيار
ايرانى الاصل، و اهل بغداد بوده است، به دست شريف رضى اسلام آورد، و او شيخ و
استادش بود، وفات او به سال 428 ه در بغداد بوده است.
الاعلام 7/ 317، تاريخ بغداد 13/
276، المنتظم 8/ 94، البداية و النهاية 12/ 41 و ديگر منابع.
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 195