اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 148
برسولك 6، و كنّا إذا اشتقنا إلى نبيّك
نظرنا إليه)
، «خداوندا! گواه باش،
به تحقيق جوانى به جنگ و مبارزت شتافته كه اشبه الناس از نظر خلقت و خلق و منطق به
رسولت 6 مىباشد. هر گاه اشتياق زيارت پيامبرت را مىيافتم
او را مىنگريستم».
بعد صيحه برآورد و
فرمود: «اى پسر سعد خدا رحمت را قطع كند آن گونه كه قطع رحم كردى».
على به ميدان شتافته، و
جنگ سختى بنمود و جمعى كثير از كفار را روانه دار البوار كرد.
و آنگاه به نزد پدر
بازگشت و عرض كرد: پدر جان، تشنگى مرا كشته، و سنگينى آهن- سلاح- توان را از من
برده، آيا شربت آبى به هم مىرسد؟
حسين بگريست و فرمود:
«وا غوثاه اى پسر جانم. از كجا آب بيابم، اندكى مقاتله نما، چقدر نزديك است كه
جدّت محمّد 6 را زيارت كنى و او تو را با جامى سرشار از آب
سيراب كند كه بعد از آن هرگز تشنه نگردى».
على به ميدان بازگشت و
بزرگترين قتال را به راه انداخت، منقذ بن مرّه عبدى بسويش تيرى انداخت كه على را
از پاى در آورد، ندا در داد: پدرا، از من به تو سلام باد- خدا حافظ- اين جدّ من
است كه به تو سلام مىگويد و مىفرمايد: با شتاب نزد ما آى، وانگه شهقهاى زده
زندگى را بدرود فرمود.
حسين 7 آمد
تا در كنار بدن مبارك فرزند بايستاد، صورتش را بر صورت فرزند نهاد و فرمود:
(قتل اللَّه قوما
قتلوك، ما أجرأهم على اللَّه و على انتهاك حرمة رسول اللَّه 6، على الدّنيا بعدك العفاء)
، «خداوند بكشد قومى را
كه تو را كشتند، چه چيز آنها را بر خدا و بر دريدن حرمت رسول اللَّه 6 جرى كرده، بعد از تو تفو بر دنيا».
راوى گويد: زينب دخت على
7 از خيمه بيرون شده و ندا مىداد: اى حبيب من.
اى برادرزادهام و آمد و
خود را بر جسد او افكند.
حسين 7 آمد و
او را سوى زنان باز گردانيد.
پس از آن از اهل بيت امام
يكى پس از ديگرى به ميدان شتافته و به شرف شهادت
اسم الکتاب : لهوف ت میر ابو طالبی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 148