اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 449
پيشهتر از منى، چه، مىدانى جايگاه او كجاست و با اين حال با
او جنگيدى. معاويه گفت:
من به سبب اين انگشترى
[رياست] با او جنگيدم تا با آن به مقاصدم دست يابم. محقن گفت: آيا اين در برابر
خشم الهى و عذاب دردناك او براى تو كافى خواهد بود؟ معاويه گفت: نه، اى ابن محقن!
ولى من از خدا آن مىدانم كه تو نمىدانى، چه، خداوند مىفرمايد: وَ رَحْمَتِي
وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ[1]- زبير بن بكّار[2]- به اسنادش
از عمّار بن ياسر نقل مىكند كه گفته است: پيامبر 6 فرموده است: «به هر كه به
خدا ايمان آورده و مرا تصديق كند، ولايت على بن ابى طالب سفارش شده است، هر كه
ولايت او را بپذيرد ولايت مرا پذيرفته و هر كه ولايت مرا بپذيرد ولايت خدا را
پذيرفته است، و هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر كه مرا دوست بدارد
خداى را دوست داشته است.
مبحث سى و هفتم:
پيرامون حديث فتوّت:
همگان در اين حقيقت،
همداستانند كه جبرئيل (ع) در جنگ احد فرود آمد و چنين ندا سر داد: «لا سيف الّا ذو
الفقار و لا فتى الّا علىّ».
خوارزمى[3]- و ديگران[4]- به نقل از
محمّد بن عبيد اللَّه بن ابى رافع روايت مىكنند كه:
منادى به روز احد ندا در
داد كه: «لا سيف الّا ذو الفقار و لا فتى الّا على.»[5]
[4] تاريخ طبرى 2/ 514؛ ميزان الاعتدال ذهبى 3/
324، شماره 6613 و لسان الميزان عسقلانى 4/ 406، شماره 1241.
[5] علّامه مجلسى در بحار الانوار 42/ 67 پس از
نقل خبر امام رضا( ع) در باره« ذو الفقار» مىگويد:
« پس او را به حق و حرمت سوگند
داد كه آيا شمشيرى كه مأمون از حضرت( ع) گرفت همان شمشير رسول اللَّه6 است؟ پس
امام پاسخ فرمود كه آن شمشير پيامبر6 نيست، زيرا شمشير او تنها نزد امام است.»
شيخ مظفّر در دلائل الصّدق 2/ 467 مىگويد:
« ترديدى نيست كه اين ندا از سوى
جبرئيل بوده است، و اگر در يكى از اين سه جايگاه بوده باشد كه صراحت دارد بر نفى
فتوّت- به معناى بخشش- از غير على( ع)، دلالت بر آن خواهد داشت كه حضرت( ع)،
سخىترين مردم بوده است براى خدا و فرمانبرترين فرد در دستورهاى الهى و فضيلت
فرمانبرى، فرع بر فضيلت ذاتى است، و شخص افضل براى امامت شايستهتر خواهد بود، و
گواه فضيلت ذاتى امام( ع) اين حديث نبوى است كه:« او از من است و من از او» و اين
سخن جبرئيل كه« و من از شما دو نفرم.».
اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 449