اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 448
تيره بنى عدى (عمر) حكومت كرد و ده سال آستين همّت بالا زد و
كوشيد. به خدا سوگند او هم هلاك شد چنان كه نامش، و اگر گهگاهى از او ياد مىشود
تنها مىگويند «عمر». سپس عثمان بر سر كار آمد كه در نسب هيچ كس همچون او نبود و
كرد آن چه كرد، امّا به خدا سوگند ديرى نگذشت كه از دنيا رفت و تنها نامى و نشانى
از او و عملكردش باقى ماند. امّا اين برادر بنى هاشم كه حكومت به دستش افتاد
روزانه پنج بار نامش با عظمت بر مأذنههاى مساجد برده مىشود: «اشهد انّ محمّدا
رسول اللَّه». اى بىمادر! ديگر چه باقى مىماند؟ نه، هرگز، مگر آن كه اين نام دفن
شود.
اين سخن در حقّ پيامبر
6 دلالت دارد بر سستى اعتقاد او پيرامون پيامبر.
زبير از رجال[1]- حديث خود
نقل كرده است كه: محقن بن ابى محقن ضبّى بر معاويه وارد شد و گفت: اى امير
المؤمنين! از نزد لئيمترين، بخيلترين، ناتوانترين سخنورترين و ترسوترين مرد عرب
نزد تو آمدهام. گفت: او كيست اى برادر بنى تميم؟ گفت: على بن ابى طالب. معاويه
گفت: اى شاميان! گوش فرا دهيد برادر عراقى شما چه مىگويد. در مهمان كردن و
بزرگداشت او بر يك ديگر پيشى گيريد. چون مردم پراكنده شدند معاويه به او گفت: تو
چه گفتى؟ و او سخن خود را تكرار كرد. معاويه به او گفت: واى بر تو اى نادان، چگونه
است لئيمترين فرد عرب در حالى كه پدر او ابو طالب و جدّ او عبد المطلب و زن او
فاطمه دختر پيامبر اكرم است؟ و چگونه است بخيلترين فرد عرب كه به خدا سوگند اگر
دو خانه داشته باشد يكى از كاه و ديگرى از زر، خانه زرّين را پيش از خانه كاهى
بخشش كند؟ و چگونه است ترسوترين فرد عرب كه به خدا سوگند اگر دو گروه متخاصم
روياروى يك ديگر قرار گيرند تنها سوار دلاورى كه بىباكانه به دشمن يورش مىبرد جز
على كسى نيست؟ و چگونه ناتوانترين سخنور در ميان عرب است كه به خدا سوگند جز او
كسى بلاغت را در ميان قريش بنيان ننهاد؟ سپس گفت: آن كه مادر محقن او را بزاد از
نظر نسب، پستتر، بخيلتر، ترسوتر، و در سخن گفتن ناتوانتر است. به خدا سوگند اگر
آن چه را مىدانى در ميان نبود سر از تنت جدا مىكردم. نفرين خدا بر تو باد.
بنگر كه تا ديگر چنين
سخنانى را تكرار نكنى. محقن گفت: به خدا سوگند، تو ستم