اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 210
مبحث سوم: در برادرى على (ع) با پيامبر 6:
در كتاب مسند احمد بن
حنبل[1]- به نقل از
زيد بن ابى آدميّ آمده است كه گفته: بر پيامبر 6 وارد شدم- پس على (ع) داستان
برادرى با پيامبر 6 را در ميان صحابه باز گفت. راوى مىگويد: على (ع) گفت: روحم
برفت و پشتم بشكست آن گاه كه ديدم تو با اصحاب خود چنان مىكنى كه كردى. اگر اين
از خشم تو بر من بود كه خشنودى و كرامت از آن توست. پيامبر 6 فرمود: سوگند به
خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برگزيد من تو را برنگزيدم مگر براى خود. پس تو براى
من همچون هارون هستى براى موسى، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست و تو برادر و وارث
من هستى[2].
[1] شايد مناقب احمد بن حنبل/ 42 مورد نظر بوده
است.
[2] عسقلانى در كتاب خود« فتح البارى در شرح صحيح
بخارى» همان گونه كه در الغدير 3/ 174 از او نقل شده است مىگويد:
« برادرى كرد بالاتر با پايينتر
تا پايينتر از بالاتر سود برد و بالاتر از پايينتر يارى گيرد و به همين سبب در
برادرى پيامبر6 با على دقّتى در كار است چرا كه پيامبر6 از كودكى على( ع)
يعنى پيش از بعثت پيوسته عهدهدار او بوده است و اين همچنان ادامه يافته است».
محبّ الدّين طبرى شافعى در«
الرياض النضرة» همچنان كه در الغدير 3/ 113 از او نقل شده است مىگويد:
بزرگترين دليل در والايى جايگاه
على( ع) نزد پيامبر اكرم6، عملكرد پيامبر6 است در برادرى با على( ع)، چه،
صورتى را به صورتى مىپيوست و آن دو را با يك ديگر گرد مىآورد تا آن جا كه ميان
ابو بكر و عمر برادرى برقرار كرد و على را براى خويش ذخيره نمود و به خود اختصاصش
داد. وه از اين سربلندى و فضيلت».
راوى همين سخن را در همين مأخذ/
114 به نقل از كفاية الطالب كنجى شافعى نقل مىكند.
اسكافى نيز همين سخن را با بيان
ديگرى در المعيار و الموازنه/ 208 مىآورد:
« سپس بينديشيد در حديث برادرى و
دلالت آشكار آن، چه، هر يك از آنها را متناسب با منزلت او جدا كرد و سپس بر اساس
ترجيحها ميانشان برادرى برقرار كرد، و هيچ كس در ميان آنها از على به پيامبر
همانندتر و به برادرى با او شايستهتر نبود و لذا به سبب ترجيحش بر همه شايسته
برادرى پيامبر گشت.
برادرى على برتر از برادرى ديگرى
بوده است چرا كه خود او بر ديگران برترى داشته است» نيز بنگريد به:
كشف المراد/ 418.
ابن شهرآشوب در مناقب 2/ 189
مىگويد:
« اين دو محقّقا برادر نسبى
نبودهاند و پيامبر اين را گفته است تا منزلت و برترى و امامت او را در ميان
مسلمانان آشكار ساخته باشد تا هيچ يك از آنها پيش نيفتد و بر او تحكّم نكند، و
اين پس از زمانى بود كه پيامبر همه آنها را با گزينش همسنگهايى با هم برادر كرد
و براى خود نيز همسنگى برگزيد. عربها چيزى را برادر چيزى مىخوانند هر گاه با
اولى شبيه يا نزديك بوده يا با مفهوم آن همسانى داشته باشد، و از همين است سخن
پروردگار كه: إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً[ ص/
23] كه جبرئيل و ميكائيل بودند، و اين سخن پروردگار كه: يا أُخْتَ هارُونَ[ مريم/
28]، پس از آن جا كه على، وصىّ پيامبر است در ميان امت، پس جايگاه او شبيهترين
جايگاههاست به پيامبر و برادرى موجب چنين چيزى نمىگردد، زيرا چه بسا گاهى يك
مؤمن برادر كافر و منافق باشد و بدين ترتيب امامت على( ع) به اثبات مىرسد».
. نظير اين سخن در صراط المستقيم
2/ 25- 24 آمده است.
سيّد شرف الدّين در مراجعات/ 209
مىگويد:
« روز برادرى دوم، پنج ماه پس از
هجرت در مدينه بود كه پيامبر6 ميان مهاجران و انصار برادرى برقرار كرد و در هر
دو بار، پيامبر از ميان آنها على را براى خود برمىگزيند و از ميان آنها او را
برادر خود مىگيرد تا با اين كار او را بر ديگران برترى داده باشد».
شريف مرتضى در شافى همان گونه كه
در بحار الانوار 38/ 332- 331 از او نقل شده است مىگويد:
« نصّ پيامبر6 دو گونه است:
يكى با لفظ و صراحت دلالت بر امامت دارد و يكى در عمل و سخن به گونهاى پشت سر هم
و همراه با نرمى، و پيشتر روشن كرديم كه هر سخن يا عمل پيامبر دلالت دارد بر جدا
كردن امير المؤمنين( ع) از جماعت و اختصاص دادن او به رتبهها و جايگاههاى والايى
كه براى ديگران در كار نبود و اين بنا به نصّ، گواه امامت على است از آن نظر كه
گواه است بر عظمت جايگاه و برترى محرز او، و امامت پس از نبوّت، در دين بالاترين
جايگاه است و كسى كه در دين، برتر باشد و در قدر و منزلت، بزرگتر و در صدق،
پايدارتر باشد به امامت شايستگى بيشترى دارد و كسى كه وضعش گواه چنين امورى باشد،
خود گواه امامت او خواهد بود. روشنگر اين امر آن است كه اگر سلطانى پيوسته در طول
عمر و فرماندهىاش سخنان و اعمالى را از خود نشان دهد كه دلالت داشته باشد بر
برترى محرز و اختصاص مؤكّد و دوستى نزديك و يارى رساندن كسى از اطرافيانش، او با
چنين كارهايى در نزد اهلش، نامزد بالاترين جايگاه پس از فرمانده خواهد بود، و همين
گواه شايستگى اوست در به دست آوردن بهترين مقامها و چه بسا دلالت اين گونه اعمال
قوىتر باشد از دلالت سخن، زيرا در سخن گاهى مجاز راه مىيابد در حالى كه مجاز در
اعمال وارد نمىشود و قبلا روشن كرديم كه امام بايد شخص افضل باشد و شخص مفضول
نمىتواند امام گردد، و برادرى از جمله همين اعمال است كه دلالت دارد بر نهايت فضل
و اختصاص.
وى پس از ردّ اعتراضاتى كه در اين
زمينه وارد شده است مىگويد: از جمله امورى كه دلالت دارد بر اين كه اين برادرى
اقتضاى برترى و بزرگداشت دارد و صرفا براى يارى رساندن و همكارى نبوده است.
. ظاهر خبرى است از امير
المؤمنين( ع) در جاهاى مختلف كه با افتخار و سربلندى مىگفت:« من بنده خدا و برادر
پيامبر خدا هستم و هر كه پس از من اين سخن را بگويد دروغگويى است اهل افترا». اگر
در برادرى برترى محرزى نهفته نبود ديگر على بدان نمىباليد و دشمنانش بدين سخن چنگ
در نمىافكند كه اين برادرى افتخارى ندارد و نيز اين گواه آن است كه اين برادرى
وسيلهاى است نيرومند در امامت و ركنى است استوار در استحقاق امامت، چه، حضرت( ع)
در روز شورا هنگامى كه فضايل و مناقب و عوامل شايستگى امامت را در خود بر مىشمرد
و فرمود:« آيا در ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر ميان خود و او برادرى برقرار
كرده باشد؟».
علامه بياضى در صراط المستقيم 2/
25 مىگويد:
« ببينيد مرتبه على را كه خداوند
به پيامبرش دستور مىدهد در ميان صحابه با او برادرى برقرار سازد و در ميان ايشان
جز على كسى را نيافت كه شايستگى برادرى او را داشته باشد، زيرا على همانند پيامبر
بود در نسب و خلوص در نسب و در آيه تطهير كه عصمتش بيان شده است و در آيه:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ كه امامتش روشن گشته است و اين كه حضرت( ع) در سوره
برائت و رساندن آن، نفس خود پيامبر6 به شماره آمده است، و نيز در اين سخن
پروردگار كه: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ در روز مباهله و گذر كردن از
درون مسجد در حال جنابت و باز ماندن در او.
. على( ع) در اين سخن بدان
مىبالد و مىفرمايد:
و از هنگامى كه ميان حاضران
برادرى برقرار كرد.
مرا خواند و با خود برادر كرد و
فضل مرا آشكار ساخت هر خردمندى مىداند اگر كسى بر على پيشى جويد بر نظر او يعنى
پيامبر6 پيشى جسته است.
ابن بطريق در عمده/ 175- 172
هنگام برشمردن شباهتهاى ميان اين دو در نسب و عصمت و ولايت و تبليغ و همانندى و
گشوده شدن در و شايستگى امامت، مسأله را به تفصيل آشكار مىسازد و سپس مىگويد:
« پس همسانى و همانندى و همشكلى
او به پيامبر6 به اثبات مىرسد جز در آنچه كه پيامبر استثنا كرده است يعنى
نبوّتى كه كسى در آن نظير پيامبر نيست، چه، پيامبر فرمود: جز آن كه پس از من
پيامبرى نيست. از اين رو صحيح است پيامبر6 بر اساس همانندى و همسانى در اين
گونه منزلتها و مشاركت با على در بيان جايگاهش در بهشت با مفادى كه در اخبار
پيشگفته آمده است او را در دنيا و آخرت برادر خويش گيرد، امامى كه پيامبر6 در
باره او مىفرمايد:
اگر يارى شما با دست، به من نرسد
يارى شما با زبان را از دست نخواهم داد».
همين سخن را ابن بطريق در كشف
الغمّه 1/ 330- 329 نقل كرده است.
شيخ مظفّر در دلائل الصّدق 2/
419- 418 مىگويد:
« برادرى پيامبر6 با على براى
بهرهمند شدن از غناى آن هنگام على( ع) كه با غنايم و جز آن به دست آمده يا رسيدن
به منزلتى نبوده است كه بايد آن را متّكى به على دانست بىآن كه على به چيزى متّكى
باشد بلكه مقصود پيامبر از برادرى با على، شناساندن منزلت او و بيان برترىاش بر
ديگران بوده است، چرا كه پيامبر6 هر كس را با برادرش برادر مىكرد- چنان كه
برخى از اخبار گواه آن است- زيرا اين به هميارى و همكارى نزديكتر است و براى
تأليف قلوب ضرورىتر و لذا امير المؤمنين( ع) همسنگ پيامبر خدا6 مىباشد، چنان
كه آيه مباهله، على را خود پيامبر معرفى مىكند و اين خود، نماد امامت حضرت است و
به همين سبب در روز شورا امير المؤمنين بدان احتجاج كرد و اين همان گونه است كه
پيامبر اكرم در بسيارى از احاديث به اين سخن اشاره مىكند».