اسم الکتاب : کشف الیقین ت آژیر المؤلف : علامه حلی الجزء : 1 صفحة : 104
جماعت از نزديكان تو بودهاند كه نيرنگ كردهاند و اگر در آن
انديشيدهاند كوتاهى كردهاند و ديه بر عاقله توست، زيرا كشتن كودك خطايى بوده است
كه به تو مربوط مىشود. عمر گفت: به خدا سوگند از ميان آنها تو براى من خيرخواهى
كردى. به خدا نمىروم مگر آن كه مقدار ديه را بر بنى عدى معلوم كنى. امير المؤمنين
هم چنين كرد[1].- از آن
جمله است كه: پيرمردى در زمان خلافت عثمان زنى را به عقد خود درآورد.
پيرمرد گمان برد كه با
زن پيوندى برقرار نكرده است و لذا باردارى او را انكار كرد. مسأله بر عثمان مشتبه
شد و از زن پرسيد آيا پيرمرد او را ازاله بكارت كرده است و آيا او باكره بوده است؟
زن پاسخ داد خير. عثمان دستور داد بر آن زن حدّ جارى كنند.
امير المؤمنين (ع) اين
كار را ناشايست شمرد و گفت: شايد پيرمرد از آن زن بهرهاى برده و منى خويش را بدون
آن كه ازاله بكارت كند در فرج زن ريخته است. پس از پيرمرد بپرسيد. پيرمرد پاسخ
داد: مرداب خويش را بىآنكه ازاله بكارت كنم و با او بياميزم در فرجش مىريختم.
امير المؤمنين (ع) فرمود: زن از او حامله شده و فرزند هم فرزند اوست و من كيفر او
را نابجا مىدانم[2].- از آن
جمله است كه: زنى كودكى را زاييد كه بر يك ران، دو سر داشت و دو بدن. مسأله بر
آنها مشتبه شد و به امير المؤمنين (ع) پناه بردند. حضرت (ع) فرمود: او را به
هنگام خواب زير نظر گيريد و در اين زمان يكى از دو بدن و دو سر را از خواب بيدار
كنيد. اگر هر دو سر و هر دو بدن با هم بيدار شدند، اين هر دو يك نفر است و اگر يكى
از آن دو بيدار شد و ديگرى خواب باقى ماند، اين دو، دو نفر هستند و حقّ آنها از ارث،
حقّ دو نفر است[3].- از آن
جمله است كه: حضرت حكم زاويه منفرجه را با شمارش اضلاع روشن كرد،[4]- و از آن جمله است احكام تبهكاران.
شافعى مىگويد: ما احكام مشركان را از پيامبر 6