اسم الکتاب : فرحة الغری ت علامه مجلسی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 58
خوارج نهروان- عليهم اللّعنة- شد و آن ملاعين بر آن حضرت خروج
كردند و محاربه به آن حضرت را عبادت دانستند و كينه آن جناب در سينههاى ايشان
قرار گرفت و سبّ آن حضرت مىكردند و ناسزا مىگفتند و هر كه منسوب به آن حضرت بود
مىكشتند، همچنان كه عبد اللَّه بن خبّاب بن الارت را كه از اصحاب آن حضرت بود با
زوجهاش شهيد كردند قبل از واقعه نهروان و اين اعمال را عبادت مىدانستند و مطلب
ايشان رضاى كسى نبود حتّى آنكه عثمان را نيز لعن مىكردند به سبب آن اعمال كه در
شش سال آخر خلافتش كرد كه آن اعمال را از او نپسنديدند و اين باعث اين شد كه دشنام
به عثمان مىدادند و ناسزا به حضرت امير مىگفتند كه قايل به حكمين شد؛ و عذر آن
حضرت عذر رسول خدا 6 بود در واقعه بنى قريظه كه حضرت رسول 6 در آن واقعه راضى
شد به حكم سعد بن معاذ و ايشان به حكم او از قلعه به زير آمدند و سعد حكم كرد كه
مردان ايشان را بكشند و زنان و اطفال ايشان را اسير كنند و اموال ايشان را به
غنيمت بگيرند و حضرت فرمود به سعد كه حكمى كردى كه خداوند عالميان در بالاى هفت
آسمان چنين حكم كرده بود.
پس آن حضرت را شهيد كرد
شقىترين اوّلين و آخرين، عبد الرّحمن بن عمرو بن يحيى بن عمرو بن ملجم بن قيس بن
مكسوح بن مقفر بن كلدة بن حمير، و اين قصّه مشهور است، و چون آوردند آن ملعون را
كه بكشند، ثقفى نقل كرده است در كتاب مقتل امير المؤمنين (ع) و من نقل كردم اين
حكايت را از كتاب بسيار كهنهاى كه تاريخش سال سيصد و پنجاه و پنج از هجرت بود و
درين واقعه خلافست: بعضى مىگويند كه حضرت امام حسن (ع) خود او را بيك ضربت كشتند
و بعضى موافق نقل اين كتاب روايت كردهاند كه چون آن ملعون را حاضر كردند. عبد
اللَّه پسر جعفر طيّار گفت كه بگذاريد كه من قدرى دل خود را از او آسايش دهم و
كينه خود را از او بخواهم. پس آن ملعون را به عبد اللَّه دادند. فرمود كه ميخ آهنى
را به آتش تافتند و به چشمهاى آن ملعون كشيد. پس آن ملعون گفت: بزرگوار و با بركت
و نعمتهاى غير متناهى است خداوندى كه آدمى را از پاره خون خلق كرده است. اى پسر
برادر! روا باشد كه مرا سرمه مىكشى به ميل آهنى
اسم الکتاب : فرحة الغری ت علامه مجلسی المؤلف : سید بن طاووس الجزء : 1 صفحة : 58