218- مرا چه مىشود؟! وقتى مقامى را در نظر مىگيرم و به آن دست مىيابم چشمم دنبال مقامات ديگر مىدود.
219- به خداى آفريدگارت سوگند چه خانههائى كه از كنار آنها گذشتهام كه روزگارى غرق در لذتها و شادى بود.
220- شاهين حوادث در اطراف آن خانهها پر گشود و خيلى زود مركز ناله و خرابى شد.
عمرم بگذشت و كم نشد شهوت آز
هرچند كه كام هست مىجويم باز
وين طرفه كه خانه مىشود مسكن بوم
چون كرد عقاب مرگ آنجا پرواز
221- مهار خود را بگير و مگذار در كار، سركشى كند، زيرا به خداى آفريدگارت سوگند رزقها بر اساس جنبوجوش نيست.
222- گاهى ثروت بدست كسى مىرسد كه هيچ رنجى نبرده و گامى برنداشته است و آن كس كه بيش از همه كوشيده ثروت را از دست داده است.
مقصود تو چون نيست ميسر به طلب
تا چند رسد جان تو از غصه به لب
جمعى كه بجستند رسيدند به كام
جمعى ز طلب قرين رنجند و تعب
دست از كودكى بردار، 223- تا چه وقت لباس بچگانه مىپوشى (و كارهاى بچهها را انجام مىدهى) موى تو پيراهن جوانى را از بدنت بيرون آورده است!!
224- (از دست رفتن) روغن موى گيجگاهت فرياد مىزند بسوى مرگ و كوچ بشتاب.