يك سال گريه مىكند.
هركس كه شود به عقل ناقص مغرور
وز مشرب أرباب صفا باشد دور
بگذار كه جان دهد به ظلمت شب و روز
وز نور يقين دلش نگردد مسرور
حيا و پرهيز از دنيا 1703- خود را به حياء عادت بده و اين عادت را حفظ كن. از دنيا بپرهيز و به آن اعتماد مكن.
1704- به دنيا آمدهاى كه به استقبال مرگ بروى، وارد دنيا شدهاى كه از آن خارج گردى.
1705- حرفى كه مىزنى پس از تو باقى مىماند، دقت كن كه چه سخنى دوست مىدارى از تو باقى بماند، آن را بگو.
اى طبع تو از أهل زمان برده فره
زنهار كه دل به جاه دهروزه مده
هرچند كه أسباب جهان جمع كنى
در مذهب عقل نام نيك از همه به
دنياى بىاعتبار 1706- دنيا نسبت به مردم آن دو گردش در روز دارد: صبح گردش براى جمع شدن باهم و شب، حركت براى جدا شدن از هم.
ايام به ده رنگ برآمد هردم
اطوار عجب بما نمايد هردم