چون دشمن من ز بخت واژگون بگريست
بر زارى او چشم شفق خون بگريست
آن دم كه ميان خاك و خون مىغلطيد
ديدم به دو چشم خود كه گردون بگريست
1352- چاه بدر از جمعيتى از آنان كه در جنگهاى كوه و دشت قهرمان بودند انباشته شد.
1353- گمراه آنان، ايشان را به انحراف دعوت كرد و به وى پاسخ دادند زيرا گمراهى، عللى دارد كه ارتباط را قطع مىسازد.
توضيح: در بعضى از نسخهها اين شعر اضافه است:
فاضحوا لدى دار الجحيم بمعزل
عن البغى و العدوان في اشغل الشّغل
پس از كشته شدن در گوشهاى از جهنم، دست از ظلم و تجاوز كشيده به كارهاى مهمترى كه بيشتر آنها را سرگرم مىساخت قرار گرفتند.
اعدا كه ميان خاك و خون افتادند
در چاه و بال سرنگون افتادند
چون بخت مدد نكرده اين طائفه را
از پردهى اقبال برون افتادند
داستان جنگ أحد در اطراف مدينه 1354- ديدم مشركين عليه ما بپاخاستند و در امواج انحراف و گمراهى غوطهوراند.
1355- مشركين گفتند: هنگامى كه ما براى جنگ كوچ كنيم از نظر عدد و اسلحه بيشتر از شما هستيم.
1356- اگر مشركين به ما ظلم كردند و فخر مىكنند كه حمزه را شهيد كردند حمزه در غرفههاى بهشتى قرار گرفته است.