به سختى مىافتادند چه شد؟[1]
1171- آن غلامانى كه براى مبارزه با ديگران آماده ساخته بودى كجا رفتند؟
شمشيرهاى تيز، كلاهخود و نيزهها چه شد؟
ايزد كه دهد خليفه را جاه و جلال
روزى كه نهد به چهرهاش داغ زوال
از لشكر او اثر نماند باقى
در حال شود حشمت و جاهش پامال
1172- سواركاران و غلامان با آن زرنگىها كجا رفتند؟ آن شمشيرهاى ساخت خطى كه باريك و چابك بودند چه شدند؟
1173- مردان شجاع كجا رفتند؟! چرا از پادشاه خود آنگاه كه ديدند در بستر مرگ افتاده و مىنالد و كمك مىخواهد، حمايت نكردند؟!
1174- آن مردان مسلحى كه به هنگام غضب حملهور مىشدند كجا رفتند؟! آن حاميانى كه از دولتها حمايت مىكنند و پشتيبان آنها هستند چه شدند؟!
1175- تكتيراندازان ماهر كجا رفتند؟! چرا آنگاه كه تيرهاى مرگ را به تو نشانه گرفته بودند، آنها با تيراندازى خود از تير مرگ جلوگيرى نكردند؟!
شاهى كه فلك ز نور او شد لامع
خورشيد كرم ز برج او شد طالع
آن روز كه شد صورت مرگش واقع
اسباب جهان هيچ نديدم نافع
1176- افسوس كه آنهمه نيرو نه از مظلوميت تو (براثر بىاعتنائى ديگران به تو) حمايت كرده و نه آنگاه كه مرگت فرارسيد، از تو دفاع كردند.
1177- نه اگر رشوه مىدادند مىتوانستند مرگ را از تو دفع كنند و نه افسون
[1]- اشاره باين آيه است كه درباره قارون نازل شده است:« ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ» سوره قصص آية 76.