چشمپوشى كردن امام 7 از اعمال بعضى از مردم 785- بسيارى از كارهاى ديگران را ناديده مىگيرم و من قدرت دارم كه كارهاى ديگران را بازخواست كنم.
786- ناديده گرفتنم از جهت نديدن نيست بلكه گاهى إنسان خود را درعين ديدن به ناديدگى مىزند.
هرچند كه خلق را نه نيك است معاش
وز جهل و شقاوتاند در بند تلاش
آن به كه نهيم چشم روشن برهم
خوش نيست كه عيب مردمان گردد فاش
787- از خيلى مطالب سكوت مىكنم كه اگر بخواهم مىتوانم آنها را بگويم و در سخن گفتن كسى برتر از من نيست.
788- خود را با كوشش و طاقت خويش بسكوت وادار مىسازم، درصورتىكه به اخلاق همه آگاهم.
جمعى كه ز باده فنا بىهوشند
بر لب زدهاند قفل و خوش خاموشند
از آتش ظلم گرچه خواهى جوشند
اصلاح كنند و عيب مردم پوشند
شكايت از بيعتشكنان 789- اين قريش شماست كه آرزوى قتل مرا دارد، به خدا سوگند نه ضربهاى زدند و نه پيروز شدند.
790- اگر زنده بمانم رهن تعهد خود هستم. تعهد به جنگى كه اثرى از قريش باقى نخواهد گذاشت.
791- و اگر هلاك شوم براى آنان ذلت و خوارى در زندگى را به ارث