نه تنها از وى تشكرى علنى و عمومى نمىشده بلكه در زمان خليفه
سوم هم چند مرتبه تبعيد گرديده است، چه انتظارى است كه آنهمه فضائلى كه پيامبر
6 درباره آنحضرت بيان داشته در ذهنها مانده باشد.
ناگفته نماند كه بارها
خليفه دوم گفته است: «لو لا عليّ لهلك عمر»: (اگر على 7 نبود عمر بر
اثر اشتباه به انحراف مىافتاد) اما آيا اين مطلب را براى جبران داستان بيعت گرفتن
براى خليفه اول و آنهمه شكنجههاى روحى كه به امام على 7 وارد آورد
گفته و يا مىخواسته است از محبوبيت امام على 7 براى تحكيم رياست خود
استفاده كند و ناگزير از تواضع براى او بوده و درك مىكرده است كه با اين روش به
داستانى مشابه داستان عثمان كه در پيش خواهد بود گرفتار نخواهد شد مطلب روشن نيست.
از ايننظر كه از مطالب
امام على 7 از آغاز زندگى تا رياست فقط مختصرى از رجزها و شعارهاى جنگى
ضبط گرديده است و آنچه نقل شده غالبا مطالبى است كه پس از رياست مطرح كرده است
مىتوانيم بگوئيم، ضبط و نقل مطالب امام 7 تحت سانسور بوده و يا اينكه
امام على 7 تحتنظر بوده است و براى خالى نبودن عريضه گاهوبيگاه بصورت
نمايشى آنهم براى تحكيم قدرت خودشان، آنحضرت در ميان مردم ديده مىشده است.
امامى كه نزديك به نصف
عمر خود را در چنين شرائطى گذرانيده است و در هر شرائط ارزش وجودش عملا انكار شده
است و مىداند كه پس از وى هم دستگاه سانسور معاويه فضائل آنحضرت را به ظاهر چند
صباحى محو خواهد كرد ناگزير است هرچه مىتواند به جاى مردمى كه در زمان خلفاء
نگفته بودند و به جاى ملتي كه پس از وى مطالب را فقط زير شكنجه و روى سفره مرگ
مىتوانند بگويند بگويد باز هم بگويد.