اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 191
و به فرجام كار خود بينديشند تا شايد به خود آيند.
هنگامى كه سفير آن حضرت
موضوع را با سركردگان سپاه دشمن در ميان نهاد، «عمر بن سعد» به شمر، آن دژخيم آتش
افروز رو كرد كه: چه مىگويى؟ «ما تقول؟» او كه به ظاهر دومين مهره سپاه «عبيد»
بشمار مىرفت، امّا از همه پليدتر و خشنتر و آتشافروزتر مىنمود، گفت:
«امّا أنا لو كنت الامير
لم أنظره.» اگر من فرماندهى سپاه را داشتم هرگز به حسين و يارانش مهلت نمىدادم.
«عمرو بن حجاج» كه
سركردگى بخشى از سپاه را به دست داشت با شنيدن سخنان آن دو گفت: سبحان اللَّه! به
خداى سوگند كه اگر او و يارانش از رهروان راه اسلام و پيامبر هم نبودند و تنها
همنوع ما بودند و چنين خواستهاى از شما داشتند، شما حق نداشتيد به آنان نه
بگوييد؛ بلكه بر شما لازم بود كه به آنان مهلت دهيد؛ تا چه رسد كه اين پيشنهاد از
سوى حسين 7 و ياران اوست! راستى شمايان چگونه مىتوانيد از خواسته
منطقى و پيشنهاد انسانى و مسالمتجويانه و صلح آميز و خيرخواهانه آنان سرباز زنيد؟
چگونه؟
اينجا بود كه تدبير
«عباس» به ثمر نشست و سپاه «عمر» عقبنشينى كرد و كار به فردا- كه روز عاشورا
عنوان يافت- واگذار شد.
آن شب جاودانه
[در اين مورد آوردهاند
كه آن شب تا سپيده دم در اردوگاه نور هر چه بود، نيايش خالصانه و عاشقانه با خدا،
زمزمه دعا و راز و نياز با آن بىنياز و تلاوت قرآن بود كه جريان داشت و خاندان و
ياران حسين 7 آن شب جاودانه و فراموش ناشدنى را براى نماز و دعا و
تلاوت كتاب خدا اختصاص دادند.] گروهى از سپاهيان عمر، شبگردى مىكردند كه بر سپاه
حسين گذر كرده و زمزمه دلنواز ياران و آهنگ قرآن حسين را شنيدند، عنان از كف دادند
و ركاب از پا بريدند و ساعتى ايستاده بدان نالههاى دلپذير و طنين دلانگيز سحرى
كه با نسيم سپيده دم همراه بود گوش
اسم الکتاب : در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان) المؤلف : ابن نما حلی الجزء : 1 صفحة : 191