اسم الکتاب : جلوههای اعجاز معصومین المؤلف : راوندی، قطب الدین الجزء : 1 صفحة : 391
مقابلش قرار داشت كه با آن جو، آسياب مىكرد. و از دسته آن
دستاس، خون جارى بود، و حسين- 7- در يك گوشه خانه مىگريست. گفتم: اى
دختر رسول خدا! اين زخم تو را بس است، فضه هم اينجا نشسته است.
فرمود: رسول خدا سفارش
كرده است يك روز من كار كنم و روز ديگر «فضّه» و ديروز نوبت خدمت او بود (پس امروز
نوبت من است).
سلمان گفت: من بنده
آزادشدهاى هستم اجازه بده يا جو، آسياب كنم و يا حسين- 7- را براى شما
ساكت نمايم.
فاطمه- سلام اللَّه
عليها- فرمود: من براى ساكت كردن بچه بهتر هستم و تو جو را آسياب كن. پس من مقدارى
جو آسياب كردم تا اينكه وقت نماز رسيد، رفتم و با رسول خدا- 6- نماز گزاردم. وقتى كه از نماز فارغ شدم، آنچه را كه ديده بودم به على- 7- گفتم. آن حضرت گريست و بيرون رفت و بعد از مدت كوتاهى برگشت، در حالى كه
خوشحال و متبسم بود. پيامبر در اين باره پرسيد، على- 7- فرمود: بر
فاطمه- سلام اللَّه عليها- وارد شدم و ديدم بر پشت، دراز كشيده است و حسين- 7- روى سينه او خوابيده و نزدش آسياب دستى بدون هيچ گردانندهاى، مىگردد.
پيامبر اكرم- 6- با خوشحالى تبسم كرد و فرمود: اى على! آيا نمىدانى كه خدا در
روى زمين فرشتگان سيّارى دارد كه محمّد و خاندان محمّد را تا روز قيامت، خدمت
مىكنند؟[1].
سخن پيامبر 6 در وصف
فاطمه زهرا (س)
(1) 6- جناب ابو ذر
مىگويد: رسول خدا مرا به دنبال على- 7- فرستاد. به خانهاش رفتم و او
را خواندم ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به
خودى خود، مىگردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم