اسم الکتاب : تسلیة العباد در ترجمه مُسکن الفؤاد المؤلف : شهید ثانی الجزء : 1 صفحة : 159
رسول الله- 6- و لم يأكل من طعامه شيئا و
قال من لم يرزأ فما لله فيه من حاجة.»
[1]: «پيغمبر خدا- 6- به طعامى دعوت شد. چون به منزل ميزبان تشريف ورود داد، به سوى ما
كيانى نظر گشاد بر زبر ديوار خانه بيضه نهاد و بيضه فرو افتاد و بر ميخى رسيد كه
در زير آن بر ديوار بود و بر آن ميخ قرار گرفت و نشكست. آن حضرت عجب نمود و
ميزبان، عجب آن حضرت را دريافت و عرض كرد: قسم به خدايى كه تو را به راستى
برانگيخته است، از رزيّت و رنجى هرگز بر دلم دردى و بر خاطرم گردى راه نيافته است.
آن حضرت برخاست و از طعامش تناول ننمود. فرمود:
آن كس كه مصيبتى به او
نرسد و آزارى نبيند، خداى تعالى را حاجتى به او نيست.» مترجم را شعرى در خاطر بود
از بيدل دهلوى [كه] از شعراى هندوستان بوده و بسيار مناسب اين مقام است:
مقصدى گر بود از خلقت همين آزار بود
ور نه در كنج عدم آسودگى بسيار بود
[رساله امام صادق به بعضى از آشنايان مصيبت ديدهاش]
و امثال اين اخبار،
بسيار است و ما برين مقدار اكتفا و اقتصار مىنماييم.
و رساله را به نامه
شريفه سيد و مولاى خود حضرت ابى عبد الله جعفر الصادق- 7- اختتام
مىدهيم كه به جماعتى از پسران عم بزرگوارش مرقوم داشته است؛ هنگامى كه از بعضى
دشمنان بر ايشان سخت وارد آمد و تسليتشان داده است.
روايت نموديم آن را به
اسناد خودمان به سوى شيخ ابو جعفر طوسى- قدّس الله روحه- از شيخ مفيد محمد بن
النعمان و حسين بن عبد الله غضايرى و از صدوق ابى جعفر محمد بن على بن بابويه از
محمد بن حسن بن وليد از محمد بن حسين بن ابى الخطاب از ثقه جليل محمد بن ابى عمير،
از اسحاق بن عمار، كه گفته است: به درستى كه ابا عبد الله جعفر بن محمد- 8- نوشت به سوى عبد الله بن الحسن، هنگامى كه او و اهل بيتش حمل شدند و تسليت
مىفرمايد از آنچه بر او وارد گرديده بود: