اسم الکتاب : تسلیة العباد در ترجمه مُسکن الفؤاد المؤلف : شهید ثانی الجزء : 1 صفحة : 158
فانذرهم، ثم عاد اليهم من الغد فقتلوه، ثم قال ان المؤمن
يبتلى بكل بلية و يموت بكل بلية الا انه لا يقتل نفسه.»
[1]: «همانا از مؤمن آل
ياسين غفلت داشته است كه او مردى خشكيده بود و در اعضا و مفاصل تشنج داشت. بعد از
آن، انگشتان به او رد شد و صلاح و علاج يافت. پس فرمود: همانا نظر مىكنم تكنيع و
تشنج اعضاى او را. نزد ايشان آمد و ايشان را نصيحت كرد و بيم داد و باز روز ديگر
به سوى ايشان بازگشت و او را كشتند. پس فرمود: مؤمن به هر رنجى مبتلا مىشود و به
هر گونه مرگى مىميرد، جز آنكه خود را نمىكشد.» و از ابى عبد الله بن ابى يعفور
است كه گفت: به حضرت ابى عبد الله از دردهايى كه به من برخورده بود، شكايت نمودم و
عبد الله بسيار مسقام و كثير العلة بود و غالبا در بيمارى مىزيست و به مرضى ابتلا
داشت، فرمود:
«يا عبد الله لو يعلم
المؤمن ما له من (الاجر في) المصائب لتمنى ان يقرض بالمقاريض.»
[2]: «اگر مؤمن بداند كه او
را چه اجرى از نزول مصائب است، هر آينه آرزو مىكند كه بدنش به مقراضها پاره پاره
شود.» و از ابى عبد الله- 7- است كه فرمود:
«ان اهل الله لم
يزالوا في شدة اما ان ذلك الى مدة قليلة و عافية طويلة.»
[3]: «به درستى كه اهل
بندگى خداى تعالى هميشه در سختى هستند، اما در زمانى اندك است و منتهى به راحتى
دراز و عافيتى ديرباز مىشود.» و از حمدان است از حضرت ابى جعفر- سلام الله عليه-
كه فرمود:
«ان الله عز و جل
ليتعاهد المؤمن بالبلاء كما يتعاهد الرجل اهله بالهدية و يحميه الدنيا كما يحمى
الطبيب المريض.»
[4]: «به درستى كه خداى
تعالى پرستارى مىفرمايد مؤمن را به بلا، چنانچه مرد، اهل خود را پرستارى
مىنمايد، و از دنيا، مؤمن را پرهيز مىدهد، چنان كه طبيب، بيمار را پرهيز دهد.» و
از حضرت ابى عبد الله- 7- است كه فرمود:
«دعى النبى- 6- الى طعام، فلما دخل الى منزل الرجل نظر الى دجاجة فوق حائط قد باضت،
فتقع البيضة على وتد في حائط فثبتت عليه و لم تنكسر، فتعجب النبى- 6- منها فقال له الرجل أعجبت من هذه البيضة فو الذى بعثك بالحق ما رزئت شيئا قط
فنهض