responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دو دوتا، چهارتا المؤلف : پوریزدی، رحمت    الجزء : 1  صفحة : 70

زمانی كه پذیرایی تمام شد پیغمبر ویارانش به راه افتادند كه از خانه بیرون بروند. زن و شوهر باهم شمع برداشتند كه پیغمبر را تا درِ حیاط همراهی كنند.

بچه‌های آن شخص كه منتظر بودند میهمانان بروند بعد غذا بخورند، وقتی دیدند پدر و مادرشان نیستند دویدند توی اتاق و شروع كردند به خوردن باقی‌مانده غذا در ته بشقاب‌ها. پیغمبر كه برای آن‌ها دعا نخوانده بود همه‌شان مردند. وقتی‌که زن و شوهر از مشایعت پیغمبر ویارانش برگشتند دیدند بچه‌هایشان مرده‌اند. آن شخص ناراحت شد دوید سر چاه و به تشكی كه بر سر چاه انداخته بود لگدی زد و گفت: زهرها كه پیغمبر را نكشتند، تو چرا فرونرفتی؟ ناگهان در چاه فرورفت و تكه‌تكه شد. زن که از کار خود پشیمان بود، شیون‌کنان روی زمین کنار چاه نشست و گفت: «چاه مكن بهر كسی اول خودت، دوم كسی».

هنگامی‌که کسی به‌منظور گرفتار کردن یا به دردسر انداختن دیگران، نقشه‌ای بکشد یا برنامه‌ریزی بکند؛ ولی در آخر کار خود دچار همان گرفتاری و مشکل بشود، از این مثل استفاده می‌کنند.[1]

عروسی با قرض‌وقوله، صبح پاتختی‌اش مثل شب اول قبر می‌ماند.

تا آنجایی که ممکن است نباید قرض کرد. و اگر به‌ناچار قرض کردیم شایسته است به‌اندازه نیاز و رفع مشکل قرض کرد و اگر برای خودنمائی و فخرفروشی قرض کردی دچار بدبختی و فقر و بی‌اعتباری می‌شوی.

بگذار اول من روضه بخوانم، بعد تو پامنبری کن.

اجازه بده من اول حرفم را بزنم یا کارم را انجام بدهم، بعد تو اعتراض کن و بگو خوب است یا بد.


[1]. فوت کوزه‌گری، ج ۱، ص ۳۸۶. با اندکی تصرف.

اسم الکتاب : دو دوتا، چهارتا المؤلف : پوریزدی، رحمت    الجزء : 1  صفحة : 70
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست