responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دو دوتا، چهارتا المؤلف : پوریزدی، رحمت    الجزء : 1  صفحة : 50

أَنْ يُظْهِرَهُ لِيُزَيِّنَهُ بِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ مِنْ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الطَّيْرُ فَهُوَ الرَّجُلُ الَّذِي يَأْتِيكَ بِنَصِيحَةٍ فَاقْبَلْهُ وَ اقْبَلْ نَصِيحَتَهُ وَ أَمَّا الْبَازِي فَهُوَ الرَّجُلُ الَّذِي يَأْتِيكَ فِي حَاجَةٍ فَلَا تُؤْيِسْهُ وَ أَمَّا اللَّحْمُ الْمُنْتِنُ فَهِيَ الْغِيبَةُ فَاهْرُبْ مِنْهَا؛

خداوند به يكى از پيامبرانش وحى كرد كه چون صبح كردى

اولين چيزى را كه با آن برخورد نمودى بخور

و دومى را پنهان كن

و سومى را بپذير

و چهارمى را نااميد مكن

و از پنجمى فرار كن.

گفت چون صبح كرد و به راه افتاد با كوه سياه بزرگى روبه‌رو شد و ايستاد و گفت: پروردگارم به من دستور داده كه آن را بخورم و متحير ماند. سپس با خود گفت:

پروردگارم مرا به چيزى كه توانايى ندارم فرمان نمى‌دهد، پس به‌سوی آن رفت تا بخورد. هر چه به آن نزديك شد آن كوچك‌تر شد و وقتى به آن رسيد آن را لقمه‌اى يافت و خورد و ديد كه آن گواراترين چيزى بود كه تابه‌حال خورده است.

سپس به راه افتاد. با تشتى روبه‌رو شد و گفت: پروردگارم به من فرمان داده كه آن را پنهان‌سازم پس حفره‌اى كند و آن را داخل آن قرارداد و رويش خاك ريخت و به راه خود ادامه داد ولى ديد كه تشت بيرون آمد و با خود گفت: من آنچه را كه پروردگارم فرمان داده بود انجام دادم و به راه افتاد،

ناگهان پرنده‌اى را ديد كه بازى به دنبال آن است، پرنده در اطراف او دور زد و او گفت: كه پروردگارم فرمان داده كه آن را بپذيرم، پس آستين خود را باز كرد و پرنده وارد آن شد، باز به او گفت: شكارم را گرفتى و من چند روز است كه به دنبال آن هستم، او با خود گفت كه پروردگارم به من فرمان داده كه من اين را مأيوس نكنم پس قطعه‌اى از ران خود را بريد و به آن انداخت، سپس رفت و ناگهان گوشت مردار گنديده كرم افتاده‌اى را ديد با خود گفت: پروردگارم به‌من فرمان داده كه از اين بگريزم پس‌ازآن گريخت و برگشت.

در خواب ديد كه به او گفته مى‌شود: تو آنچه را كه به آن مأمور بودى انجام دادى، آيا مى‌دانى كه اين‌ها براى چه بود؟ گفت: نه. به او گفته شد آن كوه غضب بود، وقتى بنده‌اى غضب مى‌كند خودش را نمى‌بيند و از شدت غضب ارزش خود را نمى‌داند پس چون

اسم الکتاب : دو دوتا، چهارتا المؤلف : پوریزدی، رحمت    الجزء : 1  صفحة : 50
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست