نمايهى اشعار (فارسى- عربى)
اشعار فارسى
آئينهات دانى چرا غماز نيست،
104
آتش عشق است كاندر نى فتاد،
296
آن حكيم مهربان چون راز يافت،
307
از آستان پير مغان سر چرا كشيم،
352، 363
از آن جانب بود ايجاد و تكميل،
290
از جمادى مردم و نامى شدم،
157
اگر مشتاق جانانى مكن جانا گرانجانى،
383
المنه لله كه در ميكده باز است،
21، 274
اى برون از وهم و قال و قيل من،
131
اى بسا ابليس آدم رو كه هست،
369
اى بىخبر به كوش كه صاحب خبر شوى،
349
اى دل! به كوى عشق گذارى نمىكنى،
277
اى مرغ سحر، عشق ز پروانه بياموز،
376
اين مدعيان در طلبش بىخبرانند،
36، 136
بار توحيد هركس نكشد،
344
با همه قربى كه دارد با خدا،
59
بعد از بهر او شربت بساخت،
بگذاريد كه از بتكده يادى بكنم،
371
بمير اى دوست پيش از مرگ، اگر مى زندگى خواهى،
173
بود بازرگانى او را طوطئى،
177
بود نور نبىّ خورشيد اعظم،
94
به خطّ و خال گدايان مده خزينه دل،
276
به سعى خود نتوان برد ره به گوهر مقصود،
284
به عنايت نظرى كن، كه من دلشده را،
273
به مى سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد،
328
به هنگام خزان در اين خراب آباد بنشست،
325
پرسى تو ز من كه عاشقى چيست؟،
پيرم ولى به گوشه چشمى جوان شوم،
294
پيشتر از مرگ خود اى خواجه مير،
165