اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 676
. يا
راحِلًا وَ جَميلُ الصَّبْرِ يَتْبَعُهُ
هَلْ
مِنْ سَبيلٍ إلَى لُقْياكَ يَتَّفِقُ
ما
أنْصَفَتْكَ جُفونى وَ هْىَ داميَةٌ
وَ
لا وَفَى لَكَ قَلْبى وَ هْوَ يَحْتَرِقُ [1]
«اى كسيكه از ميان ما كوچ كردى و رخت بربستى و
رفتى، و به دنبال رفتنت صبر جميل و آرامش نيكوى ما به دنبالت مىآيد، آيا اتّفاقاً
و گهگاهى ممكنست كه راهى به سوى ملاقات و زيارتت پيدا كنيم؟!
پلكهاى چشمان اشكبار من گرچه از آن خون مىچكد، و قلب گداخته و سوزان
من گرچه محترق گرديده است، معذلك وفاى حقّ تو را ننموده و از در انصاف با تو بيرون
نيامده است
______________________________
[1] «». ديوان ابن فارض» ص 381 محصّل و خلاصهاى
از مطالب سابقه در شناخت و معرفت حضرت حاج سيّد هاشم حدّاد روحى فداه
حقير فقير چون پس از ارتحال حضرت استاذنا الاكرم و فقيهنا الاعظم
آية الله المعظّم علّامه حاج سيّد محمّد حسين طباطبائىّ تبريزى قدَّس الله نفسَه و
روحَه الزّكيّه يادنامهاى به اسم «مهر تابان» نوشتم و منتشر شد، و بسيارى از
سروران ارجمند و بزرگان مطالعه فرمودند، همه به بُهت و حيرت درآمدند كه: عجيب است!
علّامه چنين و چنان بود و ما خبر نداشتيم؟ چرا پس ما از اين مطالب اطّلاع نيافتيم؟
ما كه هر روز حضرت علّامه را در خيابان و در مجالس و محافل ميديديم و زيارت
مىنموديم، چطور ما مطّلع نشديم؟ ما كه خانه مان در كوچه علّامه بود، چطور از اين
حقائق خبرى نيافتيم؟!
و چون مطالبى از مرحوم آيتِ إلهى و فقيه نبيل و مرجع گرامى و
عاليقدر
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 676