اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 56
عرض كردم: استاد يك موجود شاخدار و هيولاى
غريب سبيلو نيست تا انسان از آن فرار كند. استاد همان كشاورز و باغبان است كه در
كشاورزى آن نام را دارد و در تربيت انسانى بدان استاد گويند. و ورد و ذكر و محاسبه
و مشارطه و مراقبه، آب و آفتاب درخت و گياه است. و وجين كردن و هرس نمودن، رياضت
است؛ براى گياه بدان شكل و براى آدمى بدين شكل.
آخر شما خيال مىكنيد: رياضت يعنى گرسنگى كشيدنهاى غير قابل تحمّل، و
شبانه روز با يك دانه بادام صبر كردن و أمثال اينها
. رياضت اين نيست! رياضت به معنى تربيت است، داراى مُفاد رام كردن و
به راه آوردن است. در لغت است كه: راضَ يَروضُ رياضَةً يعنى رام كردن و مسخّر
نمودن.[1]
«و سوگند ياد ميكنم بخداوند چنان سوگند قطعى و حتمى كه جز مشيّت خدا
چيزى نتواند آنرا برگرداند، كه من چنان رياضتى به خودم ميدهم كه براى خوراك چون
دستش به يك گرده نان برسد، از شدّت ميل و اشتهاى بدان گرده با سرعت آنرا بگيرد و
تناول نمايد؛ و براى خورش آن نان، چون دستش تنها به نمك برسد آنرا بگيرد و با كمال
ميل نانخورش خود قرار دهد. و سوگند بخدا كه
در« أقرب الموارد» آورده است:
راضَ المُهرَ( ن) يَروضُه رَوْضًا و رياضةً و رياضًا: ذَلَّلهُ و جَعله مسخَّرًا
مُطيعًا و عَلَّمهُ السَّيرَ، فهو رآئضٌ، ج: راضةٌ و رُوّاضٌ و رآئضون. و المُهر
مَروضٌ. و منه: راضَ الشّاعرُ القوافىَ الصَّعبةَ، أى ذَلَّلها. و- الدُّرَّ
رياضةً: ثَقَبهُ.
[2] -« نهج البلاغة» رساله 45؛ و از طبع مصر با تعليقه
شيخ محمّد عبده، ج 2، ص 74
اسم الکتاب : روح مجرد (يادنامه موحد عظيم و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد) المؤلف : حسينى طهرانى، سید محمد حسين الجزء : 1 صفحة : 56