بعد از حمد و ثناى اله، و درود و تحيت بر برگزيدهگان آن درگاه، چنين
گويد محمد بن مرتضى المدعو به محسن- ايده اللّه فى كل مسلك و موطن- كه چون گشايش
غصه دل كره بر كره را بفتح الباب سخن بستهاند، و تنفيس كربت سينه شرحه شرحه را
بنفسه و نفس پيوسته و بسى از كربت غربت دنيا، و سكوت [شكوه] جهّال علمانما در دلم
كره شده بود، و هم نفسى نمىيافتم كه بدستيارى سخن با او رازى در ميان نهم و به
بيان [زبان]، درد دلى بر وى شمارم، بخاطرم رسيد كه لوحى بدست آرم و به پايمردى
قلم و زبان بيان شمهاى از حقيقت حال علم و علما و بعضى از پريشانى احوال خود در
اين دار ابتلاء، بر وى نگارم تا شايد بدين وسيله دلى خالى شود، و شرح صدرى حالى
گردد، بنابر اين چند كلمه مرقوم شد و به «شرح صدر» موسوم گشت و به دو مقاله مرتب و
مختوم گرديد.