اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 363
ذونواس گفت: دين جديد! كدام دين؟ او را پيش
من آوريد، مرد آمد و پس از احترام گفت: اى پادشاه! من براى درخواست كمك نزد تو
نيامدهام؛ بلكه براى حادثه بزرگى كه در «نجران» پيش آمده است به حضورت رسيدهام.
ذونواس گفت: منظورت چيست؟ گفت: مدتى است در نجران دين جديدى پيدا شده
و به نام عيسى مسيح بشارت مىدهد، بتپرستان نجران آسايش فكر خود را در اين مسلك
يافته و دسته دسته به اين دين مىگروند. آنچه مهم است اين است كه عدهاى از
يهوديان از دين خود دست كشيده و داخل دينى مىگردند كه بتپرستان با كمال اشتياق
به آن روى مىآورند؛ اگر پادشاه يهوديت را حفظ نكند به زودى آثار آن از نجران
معدوم مىگردد.
ذونواس گفت: اين دين چگونه به «نجران» راه يافت؟ گفت: در ميان عدهاى
كه به «نجران» آمده بودند دو نفر وارد شدند، يك مرد رومى به نام «فيميون» و ديگرى
مردى به نام «صالح» يكى از بتپرستانى كه درخت خرما مىپرستيد فيميون را خريد، او
را شخص بزرگوارى يافت، مىديد در كار خستگى ندارد و هيچگونه شكايتى از سنگينى كار
نمىكند، تمام روز را كار كرده و شب را به اتاقى براى عبادت پناه مىبرد. يك روز
او را در حال نماز ديد، از اتاقش بدون چراغ نورى مشاهده كرد، از كارش تعجب كرد، از
او پرسيد: آيا غير از آن درخت خرما را عبادت مىكنى؟ فيميون گفت: من خدايى را
پرستش مىكنم كه مالك عالم و اداره كننده آن است، همان خدايى كه مسيح به وجودش
راهنمايى كرده و قدرتش را به ما نمايانده است. اين درخت مالك نفع و ضرر نيست؛ بلكه
خودش را نمىتواند حفظ كند و ضررى را از خود دور نمايد. اگر من بخواهم مىتوانم از
خداوند تقاضا كنم بادى بفرستد و آن را خشك نمايد، يا آتشى فرستاده آن را بسوزاند.
ارباب گفت: آيا مىتوانى چنين كارى را انجام دهى؟ گفت: آرى، اگر
انجام دهم
اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 363