اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 214
از دنيا و شكوهش وحشت داشت و با تاريكى شب
انسى عجيب برقرار مىكرد اشكش به خاطر ترس از عظمت حق، فراوان بود.
هميشه در انديشه و تفكر به سر مىبرد و لباس زبر و خشن را دوست داشت
و غذايش را جز نان جوين و مواد بسيار عادى كه لذتى در آن نبود چيزى تشكيل نمىداد.
به هنگامى كه بين ما بود با ما فرقى نمىكرد. از جواب هر خواسته
مشروعى كه داشتيم امتناع نداشت، وقتى از او دعوت مىكرديم اجابت مىفرمود.
به خدا قسم با اين كه به او نزديك بوديم و او هم با ما نزديك بود،
ولى انگار از عظمت و بزرگىاش ياراى سخن گفتن با او را نداشتيم.
اهل دين را فوق العاده گرامى مىداشت و با افتادگان نشست و برخاست
مىنمود.
در زمان حكومتش هيچ قدرتمندى از ترس عدالتش جرأت اعمال زور و سلطهاش
را نداشت و هيچ ضعيفى از رسيدن به عدل على مأيوس نبود.
خدا را به شهادت مىطلبم كه شاهد شبهاى على بودم، زمانى كه پرده
تاريك شب به رخسار جهان در مىافتاد و ستارگان در آسمان دنيا به جلوهگرى
مىنشستند، او محاسن خود را به دست مىگرفت و چون آدم مار گزيده به خود مىپيچيد و
چون انسان غصهدار اشك مىريخت و مىگفت: دنيا برو غير مرا گول بزن. خود را به من
عرضه مكن و براى جلب من، متوسل به هفت قلم آرايش مشو.
چه دور است، چه دور است كه بتوانى مرا فريب دهى، من تو را سه طلاقه
كردهام و جاى هيچگونه رجوعى براى تو باقى نگذاشتهام مدت تو بسيار كوتاه و خطرت
براى فرزند آدم بزرگ است و عيش و خوشيت اندك.
آه كه توشهام براى سفر آخرت كم است واى كه عبادتم براى دفع وحشت از
اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 214