اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 211
روى خاك نشست. هارون نيز نزد او نشست و لب
به سخن گشود؛ اما وى پاسخ نمىداد، ما در اين حالت بوديم كه كنيزكى زنگى بيرون آمد
و فرياد زد: از ديشب شيخ را آزار مىدهيد، برخيزيد و برويد، ما برخاستيم و رفتيم.
«ابوالمحاسن» درباره ترس فضيل، از مقام خدا، حكايتى از «بشر حافى»
بدين مضمون نقل كرده است:
من با فضيل در حج بوديم، تا نيمه شب با هم مىنشستيم، سپس او برخاست
و تا بامداد به طواف مىپرداخت. گفتم: اى ابو على! آيا قصد خوابيدن ندارى؟
گفت: واى بر تو آيا كسى كه ذكر آتش دوزخ را مىشنود، روحش آرام است
كه بخوابد؟![1] در اين
زمينه باز حكايتى بدين مضمون نقل شده است:
تيمور گوركانى يكى از خواص خود را نزد «شيخ زين الدين تايبادى»
فرستاد و استدعاى ملاقات كرد. شيخ پاسخ داد: مرا با امير كارى نيست، تيمور به
ناچار خود به زيارت شيخ رفت. در اين ملاقات شيخ زبان به نصيحت او گشود. تيمور گفت:
اى شيخ! چرا پادشاه خود «ملك غياث الدين» را ارشاد نكردى؟ شيخ گفت: او را نصيحت
كردم نشنيد، به ناچار خداى تعالى تو را بر وى گماشت و اگر تو نيز با بندگان خدا به
عدل رفتار نكنى ديگرى بر تو مسلط خواهد شد. تيمور پرسيد:
آن كيست كه بر من مسلط شود، شيخ گفت: عزرائيل؟![2]
آرى، چنين خوفى كه محصول ايمان به قرآن و روايات است، بازدارنده انسان از گناه در
آينده و علت جبران معاصى در گذشته است و عارف هرگز از چنين خوفى جدا نيست.