اسم الکتاب : عرفان اسلامى تفسير مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 131
آن اشاره شده و ديگر انوار جمال.
اما انوار جلال آن اشراقاتى است كه از فرط عظمت و نورانيت بىنهايت،
عاشق را از خود به عتاب لن ترانى دور مىسازد و معشوق به قهر
«يحذركم الله نفسه»[1] عاشق را در حماى حيرات بازمىدارد و از آن اشراق، عارف خود را ابدا
در بعد و فراق بيند و مقام وصال را بر خويش ممتنع داند.
و انوار جمال آن اشراقاتى است كه عاشق را اميدوار به وصال كند و عارف
را به نواى «وصلك منى نفسى ولقائك قرة عينى»[2] مترنم گرداند و به نداى [فإني قريب أجيب دعوة الداع][3] دعوت به مشاهده جمال خود در آينه آفاق و انفس كند، «ولا يسعنى أرضى ولا سمائى ولكن يسعنى قلب عبدى المؤمن»[4]
گويد و آيينه قلب عارف عاشق را مظهر تجلى جمال يكتا گرداند.
خلاصه عارف را به اشراق جلال حال يأس از وصال دست دهد و حال دهشت و
خوف و حيرت و بعد از حضرت ذوالجلال و به اشراق جمال مقام وصل و انس و قرب و شهود
آن حسن بىمثال حاصل شود و دست عاشق را گرفته از آوارگى بيابان حيرت به خلوت خانه
وصال خواند، اما به مقتضاى لكل جلال جمال باز در هر قهرى آن معشوق را لطفى است و
همان سبحات جلال و اشراق عظمت كه عاشق را از معشوق مىراند و به آتش فراق
مىنشاند، در همان احراق باز لطف او دست عاشق را گرفته و در بهشت لقا و جنت شهود
مىكشاند؛ زيرا عارف سالك وقتى خود را در منتهاى بعد و دورى از معشوق حقيقى بيند
كه كمال قرب را يافته است، لذا در هر قهر لطفى است و در هر جلال جمالى و با هر منع
اعطايى خواهد بود و منع او و تخدير و ردع وى به حقيقت و در باطن عطا و رأفت و دعوت
اوست.