اسم الکتاب : شرح گلستان المؤلف : خزائلى، محمد الجزء : 1 صفحة : 750
(118) دو كس مردند و حسرت بردند ....
______________________________
(567)- دو كس مردند ...: معنى اين عبارت روشن
است و در آن صنعتهاى موازنه و سجع و جمع و تقسيم بكار رفته و داشت با دانست،
تقريبا جناس خط دارد. مراد شيخ نكوهش توانگران بخيل و عالمان بيعمل است.
(568)-
كس
نبيند بخيل فاضل را
...
قطعه بر وزن شماره 1 با قافيه مردف موصول.
(569)- عيب گفتن: مصدر مركب است و شين در «عيب
گفتنش»، راجع است به بخيل فاضل.
مفاد قطعه آنكه بخل، همه صفتهاى خوب را ميپوشاند و هرچند بخيل، صاحب
فهم و فضيلت باشد، مردم به عيبگويى او زبان ميگشايند. اما كرم و بخشش، پوشنده همه
عيبها است و بسا هست كه سبب بخشايش بسيارى از گناهان هم باشد.
\* تمام شد كتاب گلستان به توفيق حضرت سبحان ...
(570)- گلستان: گلستان با سبحان همسجع است و
همچنين مستعان و تكلان، با سبحان همسجعى دارد.
(571)- حضرت سبحان: مراد از حضرت سبحان،
خداوند پاك و منزه از هرنقص و عيب است. (راجع به سبحان پيش از اين گفتگو شد) در
زبان عربى سبحان بدون مضاف اليه نمىآيد ليكن در زبان فارسى، بعنوان وصف بارى
تعالى بكار ميرود و جانشين موصوف ميشود.
(572)- مستعان: اسم مفعول از استعانت بمعنى
يارىخواستهشده است. هو المستعان، تركيب عربى است مركب از مبتدا و خبر يعنى اوست
كه بايد همواره از او يارى خواهند.
(573)- تكلان: به ضم اول بمعنى اعتماد است و
از ريشه وكل، يكل آمده و تاء اول آن جانشين واو است.
عليه التكلان: تركيبى است عربى و تركيب نحوى آنچنين ميشود: عليه (بر
اوست) جار و مجرور، خبر مقدم. التكلان: مبتداى مؤخر.
(574)- مؤلف: گردآورنده مطالب كتاب.
(575)- دأب: بر وزن رأس لفظ عربى است بمعنى
عادت.
(576)- مصنف: كسى است كه كتابى از انديشه خود
بنويسد.
(577)- استعارات: بمعنى عاريه گرفتن و مصدر
باب استفعال است.
(578)- تلفيق: جمع كردن و بهم پيوستن.
اسم الکتاب : شرح گلستان المؤلف : خزائلى، محمد الجزء : 1 صفحة : 750