responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح گلستان المؤلف : خزائلى، محمد    الجزء : 1  صفحة : 412

حكايت «46» پادشاهى به ديده استخفاف در طايفه درويشان نظر كرد ...

______________________________ (567)- استخفاف: مصدر باب استفعال بمعنى سبك و ناچيز شمردن. مصدر مجرد آن، خفت و صفت از آن، خفيف است.

(568)- جيش: بفتح اول: اسم عربى بمعنى لشكر. جمع آن، جيوش و اجياش است.

محتمل است ريشه فارسى داشته باشد چه يكى از اجداد كوروش هخامنشى، «جيش‌پيش» نام داشته است.

ميان جيش و عيش جناس ناقص است.

(569)- كمتر و بيشتر: و برابر و بهتر: مبين چهار حالت است و با ياد كردن چهار حالت، صنعت تعديد بكار رفته است.

(570)-

اگر كشور خداى كامران است ...

مثنوى بر وزن شماره 7

كشور: ريشه اوستايى آن‌rawhsraK و در پهلوى‌ravhsiK است و معنى اول آن اقليم ميباشد و هفت كشور همان هفت اقليم است كه از آن گفتگو شد. امروزه كشور را بر سرزمينى اطلاق ميكنند كه تحت يك حكومت اداره شود. «كشورگشاى كامران» و «درويش حاجتمند نان» مسند است بر مسند اليه مقدر (شخص يا كس).

(571)- رخت بربستن: بمعنى جمع‌آورى اثاثه خانه به قصد نقل خانه است و مجازا بمعنى نقل مكان و مردن استعمال ميشود.

(572)- ژنده: بر وزن خنده بمعنى كهنه.

(573)- سترده. بر وزن سپرده، تراشيده و پاك كرده. صفت مفعولى از ستردن. اسم آلت از آن، استره است بمعنى تيغى كه با آن موى ميسترند.

(574)- دل: دل يا قلب در اصطلاح حكماء مركز عواطف و احساسات است و در اصطلاح عرفاء، قلب، برزخ ميان نفس ناطقه و روح حيوانى است و داراى دو وجه است يكى متوجه به روح حيوانى كه با آن خواهان شهوت است و وجه ديگر به روح انسانى توجه دارد و از نور مجرد آن كسب فيض ميكند.

(575)- نفس: در لغت بمعنى ذات است و در اصطلاح فلاسفه و عرفاء، معانى گوناگون دارد. بعضى نفس را همان روح انسانى و نفس ناطقه ميدانند. عده‌اى ميگويند: نفس، لطيفه‌اى است كه محل افعال و اخلاق ناپسند است و همان روح حيوانى است و در برابر آن روح انسانى قرار دارد كه محل خصال فاضله است. غالبا سعدى نفس را بمعنى دوم بكار ميبرد.

(576)- مرده: صفت مفعولى از مردن. مردن بر سه‌گونه است يكى تغيير دائم وجود

اسم الکتاب : شرح گلستان المؤلف : خزائلى، محمد    الجزء : 1  صفحة : 412
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست