اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 282
قلم تقدير در نامه كردار تو چنين رقمى زده
است و دگرگون ساختن آن ممكن نيست. چنان كه نوشته شد هيچ گاه چنين پرسش و پاسخى
ميان امام و كشنده او نبوده است و بر حسب ميزان فقهى و به موجب روايات درست
فرقههاى اسلامى قاتل بخصوص قاتل ولى خدا از كيفر معاف نخواهد بود و اين تأويلات
پرداخته فكر عارفانه مولاناست.
ليك بىغم شو شفيع تو منم
خواجه روحم نه مملوك تنم
پيش من اين تن ندارد قيمتى
بىتن خويشم فَتى ابْنُ الْفَتى
خنجر و شمشير شد ريحانِ من
مرگ من شد بزم و نرگستانِ من
آن كه او تن را بدين سان پى كند
حرص ميرى و خلافت كى كند
ز آن به ظاهر كوشد اندر جاه و حكم
تا اميران را نمايد راه و حكم
تا اميرى را دهد جانى دگر
تا دهد نخل خلافت را ثمر
ب 3947- 3942 شفيع: ميانجى، پاى مرد.
خواجه: صاحب اختيار، خداوند.
مملوك: بنده.
فتى ابن الفتى: جوانمرد پسر جوانمرد، اهل معنى، كاملى كه ناقصان را
دستگيرى مىكند.
همنشين
اهل معنى باش تا
هم
عطا يابى و هم باشى فتا
711/ 1 خنجر و شمشير: مأخوذ است از شعرى كه
منسوب به مولى امير مؤمنان است:
السيف
و الخنجر ريحاننا
افٍّ
عَلى النرجسِ و الآس
نرگستان: نرگس زار، جاى نرگس، كنايت از باغ و بستان.
اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 282