اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 102
بر خواند و به آسمان شد. آنان چون به خويش
آمدند ديدند حكم به ناحق كرده و مردى را كشته و مى خوردهاند. بزاريدند و نزد عابد
آن زمان شدند. عابد گفت شما سزاوار عذاب خداييد اين جهان را خواهيد يا آن جهان را.
گفتند: اين جهان پايان يافتنى است اما آن جهان نه. عذاب اين جهان پذيرفتند و خدا
آنان را در چاهى سر نگون بياويخته است و به عذاب گرفتارند (ملخّص از قصص قرآن سور
آبادى، ص 16- 17). و در تفسير درّ المنثور آمده است كه آن چاه در سرزمين بابل است.
داستان هاروت و ماروت در ادبيات فارسى به نظم و نثر روايت شده است و
ريشه اين داستان را در ادبيات پيش از اسلام مىتوان ديد. (رك: بحر در كوزه، ص 304.
سرّ نى، ص 142. لغت نامه دهخدا). به هر حال در مطاوى اين داستان معنيهاى بلند
اخلاقى نهفته است كه جملهاى از آن را مولانا در بيتهاى آينده بيان داشته است (رك:
شرح مثنوى شريف، جزء نخستين از دفتر اول، ص 235).
همچو هاروت و چو ماروت شهير
از بَطَر خوردند زهر آلود تير
اعتمادى بودشان بر قدس خويش
چيست بر شير اعتماد گاوميش
گر چه او با شاخ صد چاره كند
شاخ شاخش شير نر پاره كند
گر شود پر شاخ همچون خار پشت
شير خواهد گاو را ناچار كشت
گر چه صَرصَر بس درختان مىكند
هر گياهى را مُنضَّر مىكند
بر ضعيفى گياه آن بادِ تُند
رحم كرد اى دل تو از قوّت ملُند
ب 3326- 3321 هاروت و ماروت: در باره ريشه اين واژه اختلاف است. جفرى
به نقل از مارجليوث نويسد كه «اين دو كلمه از ريشه آرامى است به معنى طغيانگر و بد
كردار و گويد ونسينك اصل كلمه را قدرت و فرمانروايى معنى كرده و لاگارد آن دو را
با دو واژه اوستايى «هئورواتات» و «امرتات» منطبق دانسته است. واژه نخست به معنى
اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 102