اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 101
اعتماد كردن هاروت و ماروت بر عصمت خويش و
آميزى اهل دنيا خواستن و در فتنه افتادن
مأخذ آن داستانى است كه مفسّران ذيل آيه 102 سوره بقره نوشتهاند، و
آن اينكه فرشتگان آدميان را بر گناهانشان سرزنش كردند، پروردگار فرمود آنان را
سرزنش مكنيد كه آن شهوت كه در آدميان است اگر در شما بود بدتر مىكرديد، و اگر
خواهيد آزموده شويد بهترين خود را بگزينيد تا او را به طبع آدميان گردانم و شما
عجايب بينيد. آنان سه فرشته از ميان خود بگزيدند: عزا و عزايا و عزازيل.
خدا آنان را به طبع آدميان گردانيد و به زمين فرستاد. عزازيل دانست
كه خود را نگاه نتواند داشت استعفا خواست خدا او را به آسمان برد. عزا و عزايا روز
را ميان مردم به داورى مىگذراندند و شب با خواندن نام بزرگ خدا به آسمان
مىرفتند. روزى زنى زهره نام كه سخت زيبا بود نزد آنان آمد و از شوى خود شكايت
كرد. آنان فريفتهى او شدند و گفتند اگر به حكم ما شوى تو را از شوهر جدا سازيم.
بپذيرفت و آنان به ناحق او را از شوى وى جدا كردند. زن فرشتگان را به جايى خالى
برد چون قصد او كردند، گفت من هنوز از شوى ايمن نيستم مگر او را هلاك كنيد.
فرشتگان شوى وى را هلاك كردند. زن گفت يك كار ديگر مانده است من بت پرستم شما نيز
بايد بت بپرستيد. آنان سر باز زدند. گفت اگر بت نمىپرستيد بايد مى خوريد.
بپذيرفتند. زن خود را بياراست. چون قصد او كردند گفت آن نام بزرگ خدا را به من
آموزيد، بياموختند. زهره آن نام
اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 101