اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 84
باطلش كردهاند، و اگر بين اين افلاك نباشد
امكان استكمال براى نفس نمىباشد. سپس گفته:
بلكه انسلاخ و جدايى جز به واسطه مرگ امكان پذير نيست، پس همانگونه
كه ارتباط نفس به اراده خودش نيست، همينطور جدائيش، و آنچه كه ترقى و كمال
ناميده شده عبارت است از استغنا و بىنيازى از تعلق- با وجود تعلق- به واسطه روى
آوردن به آخرت و روى گردانيدن از دنيا، و نيز نفسى كه تعلق به بدن جزئى دارد- در
حال تعلق- كلى گرديدنش محال است، چه رسد به اتحاد.
78/ 3 گويم: فرو رفتن روح در بندهاى تعلق و جدا شدنش از آنها براى هر
كس مشهود و روشن است، و شكى نيست كه زيادى و فزونى بند؛ جزء بودنش را تقويت
مىبخشد، هم چنان كه رهايى از آنها كل بودن اصيلش را تحقق مىبخشد، و مقصود ما از
ترقى در كل بودن خود جز رهايى از بندهايى كه در هر طبقه در حال عروجش كسب كرده
نمىباشد، بنابر اين او را امكان انسلاخ و جدا شدن از آنها- به واسطه عارض شدن
آنها در حال عروج- هست، و جدا شدن؛ تدبير بدن را (از نفس) زايل نمىكند[1]- چنان كه اين امر توهم شده است-.
79/ 3 اما تناسخ: حضرت شيخ قدس سره گويد: تناسخ عبارت است از اداره
بدن عنصرى ديگر همانند اين، پس نشأه و عالم برزخ مثالى و اداره صورتهاى آن تناسخ
نيست، وگرنه اعتقاد بدان (تناسخ) واجب بود، هم چنان كه از جهت شرعى آمدن جبرئيل
گاهى به صورت دحيه كلبى و گاه ديگر به صورت جوانى زيبا و سپيد جامه و مشكين مو و
غير اينها محقق است.
80/ 3 تفريع آن نخست اين كه: تجلى تكرار بردار نيست، يعنى حق سبحان
در يك شخص و يا دو شخص- در يك صورت- دو بار تجلى نمىكند، و دوم اين كه: معدوم به
عينه باز نمىگردد، زيرا زمانش باز نمىگردد؛ وگرنه براى زمان هم بايد زمانى باشد.
81/ 3 اگر گويى: اين اگر درست باشد دو فساد لازم مىآيد: يكى باطل
شدن پادشهاى تكليفى دنيايى و آخرتى، زيرا مكلف در هر حال غير آن كسى است كه چيزى
را آن روز انجام
[1] - يعنى اينها چون به واسطه عروج روح عارض آن
شدهاند و عارضى هم زايل شونده است، لذا امكان جدائيش هست و جدائيش تدبير بدن را
از وى زايل نمىكند. م.
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 84