اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 524
با هر يك از آن دو تناسب دارد و استحاله را
بين آن دو- آنگونه كه مشهور است- جارى ساخته، و هرچه كه از حد خودش تجاوز كند
انتقال به ضدش پيدا مىكند[1]، و
استحاله بين دو منافر را از تمام جهات بيان نداشتهاند و آن بسيار كم واقع مىشود.
740/ 4 و به واسطه اين استحالات دايره زمهرير و جمد در هوا و كوه يخ
و درياى آتش و آبى كه درون كره زمين است و هواى تاريكى كه گرد صخره مىگردد و
هوائى كه زير كره آتش (اثير) و فوق زمهرير است پديد آمد؛ و صورت آن امروز صخرهاى
است كه در مركز قرار دارد؛ بدان آسمان دنيا هوا بر هوا و آب بر آب و خاك بر خاك و
آب بر آب و هوا بر هوا و يخ بر يخ و دريا بر دريا و هوا بر هوا و آتش بر آتش
مىگردد، و اين استحالات آنچه را كه خداوند در آنها در تمامى ادوار به امانت
گذارده به آنها مىدهد.
741/ 4 و به واسطه گردش افلاك ثابت خاص[2]؛
بهشتها و عوالم آنها مىباشد كه در آنها ارواح مخلوقى هستند كه در انوار و اجسام
شفاف و شريف معدنى كه متناسب فلك آنها است حمل مىشوند و خزنه (خازنان و حاجبان) و
خازنان اكبر- رضوان (كه خازن بهشت است)- از آنها آفريده شدهاند، چون حالت رضا در
بهشت بزرگترين حالت است، چنانكه در آخر حديث بهشت فرمود: چيزى كه باقى ماند
اينكه شما را به رضايت خودم از شما آگاه كنم، هيچگاه از شما ناراضى نبودم ... تا
پايان حديث، و مخاطبان به اين حديث عمل كنندگان براى بهشتاند.
742/ 4 اما عارفان را از اين خطاب نه بهرهاى است و نه مدخلى، چون در
دنيا- حال سلوكشان- بدان رسيدهاند و در زندگى دنيا و در آخرت آنان را بشارتها
است، بنابراين عارفان با خداوند متعال بالذاتاند و در بهشت بالعرض و اينان اهل
الله و خاصگان اويند كه انتساب به بهشت ندارند بلكه بهشت انتساب به ايشان دارد، و
اهل بهشت با بهشت بالذاتاند و با خداى متعال بالعرض، از اين روى مشاهدهشان مر
خداى تعالى را در اوقاتى مخصوص است و همهشان در بهشت با حور و ولداناند.
[1] - مثلا وقتى خشكى از حد خودش در آتش تجاوز كند در
آن حال رطوبت است و آتش آب، چون ضديت گاهى زمينهساز مناسبت است.
[2] - يعنى افلاك چهارگانه اولين كه عرش و كرسى و
ظاهريت و باطنيت آنها است.
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 524