اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 172
يعنى هر چه از اكوان موجود به واسطه عقل و
يا خيال و يا حسّ مشاهده مىكند؛ غير آن چيزى است كه از حقايق مجرّد در مقام
غيبشان به واسطه كشف ادراك مىكند، چون اين نوع ادراكيات، يا رنگها و يا نورها و
يا سطحهاى گوناگون كه داراى كيفيت و كميت مختلفاند و همگى در عالم محسوساتاند
بوده و يا امثله آنها است كه ظاهر در عالم خيال و مثال متصل به انسان و يا در عالم
مثال مطلق و خيال منفصل او از وجهى مىباشد، و اگر چه از جهت جمعيت انسان و به
واسطه اين كه خيال وى جدول وجويى از آن است متصل به او است، خواه اين امثله، امثله
صورتهاى روحانى- نزد كسى كه قائل است ارواح در آنها تجسّد پيدا مىكنند- باشد و يا
امثله صورتهاى جسمانى كه اجساد در آنها تروّح پيدا مىكنند، خواه اينها امثله
صورتهاى متحقق در خارج باشند كه قوه خيال آنها را حكايت مىكند و يا مفردات آنها
متحقق در خارج باشند و قوه خيال با آنها تركيب يافته و حكايتشان مىنمايد، و هر
يك از اين محسوسات و متخيلات كثرتش محسوس است و وحدتش معقول- اگر به ترتيب مبادى
حصول يافته باشند- وگرنه حدسى است، و هر چه كه كثرتش محسوس باشد نفس وجود حق متعال
نمىباشد، چون حق متعال از هر جهت واحد است، بلكه اينها (محسوسات) احكام وجود و
صور نسبتهاى علم و صفات لازم اويند كه از جهت اقتران و جفت شدنشان به هر عين و
ماهيتى- به واسطه سرّ ظهور وجود در آنها[1]-
بر آنها حكم به موجوديت مىشود، زيرا آنها آينه اويند و ظهور او به آنها است[2] يعنى به واسطه متوقف بودن تعيّن او
بر آنها به سبب شرط بودن، و بر مرتبهشان به واسطه شرط و يا علّت بودن. و ظهور او
براى آنها است، براى اين كه وجود آينهاى براى احوال آنها باشد. و ظهور او به حسب
آنها است، يعنى به مقدار قابليت آنها مر او را.
388/ 3 امّا دومى: براى اين كه ادراك انسان فقط از جهت كثرتش براى او
تحقق يافته و درست مىشود، و هر ادراكى كه شأنش اين چنين است به واحد- از جهت
بودنش- تعلق نمىگيرد. اما صغرا (ى قضيه:) گفته شد كه شئى جز از آن جهت كه حقيقتى
است متصف به