اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 59
پس هر صفتى كه به لطف تعلق دارد صفت جمال
است و هر چه به قهر متعلق است صفت جلال است. پس ظهور عالم و نورانيتش و بهائش از
جلوه جمال است، و مقهوريت او در شعاع نور آن حضرت و سلطنت كبريايى حق از جلوه جلال
است، و جلال به وسيله جمال ظاهر شده و جمال به وسيله جلال مختفى است.
جمال
تو در همه حقيقتها سريان دارد
و
بجز جلالت چيز ديگرى حجاب آن نيست [1]
هر چه انس و خلوت و صحبت است در تجلى جمال است، و هر چه دهشت و هيبت
و وحشت است اثر تجلى جلال است. پس اگر بر قلب سالك با لطف و انس تجلى شد، متذكر
جمال گردد و گويد:
«بار الها، از تو سؤال مىكنم كه به زيباترين زيبايىات بر من تجلى
كنى.» و چون تجلى به قهر و عظمت و كبريا و سلطنت شود متذكر جلال شود و عرض كند:
«بار الها با جليلترين جلالت بر من تجلى كن.» پس از براى اولياء سالكين إلى اللّه
و آنان كه هجرت به سوى او كردهاند و به گرد حريم كبريايىاش در طوافاند احوال و
اوقات و واردات و مشاهدات و خطورات و اتصالاتى است و از محبوبشان و معشوقشان
تجلىها و ظهورها و لطفها و كرامتها و اشارتها و جذبهها و جذوههاست، و هر وقتى
و در هر حالى به مناسبت حالشان،
______________________________
[1]
پرتو
حسنت گرفته هر دو جهان ليك
چشمه
خورشيد را نبيند خفاش
غنچه
لب بسته، راز حسن نگه داشت
بلبل
شيدا نمود سرّ نهان فاش
(دو بيت از قطعهاى به مناسبت موضوع سخن، از
مترجم)
اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 59