اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 165
مدعى
خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست
غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
عقل
مىخواست كز آن شعله چراغ افروزد
برق
غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد
و اين علم مخصوص صاحبدلان از مشايخ است كه از مشكلات نبوت و مصباح
ولايت با رياضتها و مجاهدتها بهرهمند شدهاند؛ كجا ما و امثال ما را رسد كه دم
از اين گونه علوم زنيم و حال آنكه از علم بجز مفهوم لفظى آن و از علوم رمزى انبياء
و اولياء و رواياتشان بجز خطوطى كه نوشته شده و قشر ظاهر آن چيزى نمىدانيم، زيرا
گرفتار ظلمت عالم طبيعت هستيم و نظر خود را تنها به جهان طبع دوختهايم و به تار
عنكبوتهايى كه از ماديات تنيدهاند چنگ زدهايم و همت بر آن گماشتهايم، با اينكه
سستترين خانهها خانه عنكبوت است. و ما را نرسد كه با اين ديدههاى كور، انوار
علوم او و تجليات ذات و صفات و اسماء آن حضرت را مشاهده نماييم و با اين زبان گنگ
در اين باره سخن بگوييم كه «كسى كه خدا براى او نورى قرار نداده باشد او را نورى
نخواهد بود.» و نور را بجز نور درك نكند و عالم را بجز عالم نمىشناسد.
بلى اگر از اين ظلمت آباد ظالم سرا بيرون شديم و از اين خانه وحشتناك
خراب آباد جدا گشتيم و به سوى خدا و رسولش هجرت نموده و مشمول عنايت ازلى شديم و
به مقام موت و فنا در ذات و صفات و اسماء او رسيديم، آن وقت است كه پاداش ما بر
خداست، و جمال و بهاء و تابش انوار او را مشاهده خواهيم نمود. سپس خداوند ما را با
حيات دوم زنده كرده و با بقاء خودش ما را باقى
اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 165