اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد الجزء : 1 صفحة : 295
و هر گامى از آن او چندان بود كه چشم او
ببيند[1] خداوند
سبحانه و تعالى بفرمايد كه درختان كه بر ايشان ميوه بود و حوران بيايند گويند[2] نحن الخالدات فلا نموت و نحن
النّاعمات فلا نبؤس، ازواج قوم مؤمنين كرام. ما آنيم [كه هرگز نميريم و جوانانيم
كه هرگز] پير نگرديم، ما جفت مؤمنانيم و كوهها بينند از مشك [سپيد[3]] باد [مىآيد و] آن مشك بر ايشان
نثار همىكند و آنرا باد مثيره خوانند، برين جملت همىآيند تا ببهشت عدن [و آن
قصبه بهشت است[4]]
فريشتگان گويند يا رب قوم آمدند، خداوند سبحانه و تعالى گويد [مرحبا بالصّادقين]
مرحبا بالطّائعين حجابها از [پيش] چشمهاى ايشان [برگيرند] بخداوند تعالى نگرند،
از نور خداوند تعالى چنان گردند كه يكديگر را نبينند پس ايشانرا گويند با كوشكها
شويد[5] يكديگر
را بينند، پيغامبر گويد صلّى اللّه عليه و سلّم اينست قول خداى تعالى، نزلا من
غفور رحيم[6].
و خلافست ميان عراقيان و خراسانيان اندر رضا [كه] رضا از احوالست يا
از مقامات.
خراسانيان گويند رضا از جمله مقامات بود و اين نهايت توكّل است و
معنى اين باز آن آيد كه بنده بكسب و حيلت بدو رسد.
و عراقيان گويند رضا از جمله احوالست و بنده را اندرين كسب نبود
بلكه
[1] - مب: و هر گامى كه مىنهند چندان باشد كه چشم كار
نكند. متن عربى: فجاؤوا عليها تضع حوافرها عند منتهى طرفها. پس مؤمنان بر آن شتران
بيايند كه گام آنجا نهند كه نهايت ديد آنها باشد. هر دو ترجمه غلط است.
[2] - مب: و حق تعالى درختان آفريند پر ميوه و حورالعين
مىآيند طبقهاء پر ميوه بر دست گرفته و مىگويند. مخالف متن عربى است.