اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد الجزء : 1 صفحة : 199
نباشد كه هرگز ايمان نياورده باشد.
رجاء، دل دربستن بود بدوستى[1]
كه اندر مستقبل حاصل خواهد بود همچنانك خوف بمستقبل تعلّق دارد و عيش دلها باميد
بود و فرقست ميان رجاء و تمنّى [تمنّى صاحبش] را كاهلى آرد و براه جدّ و جهدش
بيرون نشود و صاحب رجاء بعكس اين بود و رجاء محمود بود و تمنّى معلول، و اندر رجاء
سخن گفتهاند.
شاه كرمانى گويد نشان رجاء نيكوئى طاعت بود.
[ابن خبيق گويد رجاء بر سه گونه بود مردى نيكوئى كند و اميد دارد كه
فراپذيرند و مردى بود كه زشتى كند، توبه كند و اميد دارد كه ويرا بيامرزند سديگر
رجاء كاذب بود، اندر گناه مىافتد و مىگويد اميد دارم كه خداى مرا بيامرزد و هركه
خويشتن را ببدكردارى داند بايد كه خوف او غلبه دارد بر رجاء][2].
و گفتهاند رجاء ايمنى بود بجود كريم و گفتهاند رجاء رؤيت جلال بود
بعين جمال[3].
و گفتهاند كه رجا نزديكى دلست از لطف[4]
حق جلّ جلاله.
[و گفتهاند شادى دل بود بوعدهاء نيكو و گفتهاند نظر بود ببسيارى
رحمت خداى][5]. ابو على
رودبارى راست گويد خوف و رجاء دو بال مرغاند چون راست باشند مرغ راست پرد و نيكو
و چون يكى بنقصان آيد ديگر ناقص شود[6] و چون هر
دو بشوند مرغ اندر حد هلاك افتد.
[1] - مب: رجا دل نگريستن بود بدوستى چيزى. ظ: دل نگرش.
متن عربى: الرجاء تعلق القلب بمحبوب سيحصل فى المستقبل. رجا دل بستن بچيزى دلخواه
است كه در مستقبل خواهد بود.