اسم الکتاب : تحف العقول ت جعفری المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 144
پند و اندرز آن حضرت 7 و وصف تقصيركاران
از كسانى مباش كه بدون
هيچ عملى به آخرت اميد بسته، و با آرزوهاى دراز به توبه چشم دارد[1]، در باره سراى دنيا چون زاهدان سخن
گويد، ولى همچون دنياپرستان عمل كند. اگر از دنيا عطا شود سير نگردد، و چنانچه
دريغ شود قانع نشود. از عهده سپاس آنچه به او داده شده برنيايد، ولى باز هم فزونى
طلبد.
ديگران را نهى كند امّا
خود باز نايستد، مردم را به امرى وادارد كه خود نمىكند، افراد صالح را دوست دارد
ولى به كردارشان رفتار نمىكند، و گناهكاران را دشمن مىدارد در حالى كه خود يكى
از ايشان است. و مرگ را- به دليل زيادى گناهانش- ناخوش دارد، و در طول زندگيش دست
از ارتكاب آن برندارد. گويد: «تا كى كار كنم و رنج برم؟ آيا ننشينم و در آرزو بسر
برم؟. او در آرزوى آمرزش به سر مىبرد، امّا پيوسته در گناه غوطهور است. از عمرش
به اندازهاى كه هر كس در آن زمان به هوش مىآيد سپرى شده، در باره عمر گذشتهاش
گويد: اى كاش كار كرده و زحمت كشيده بودم، كه برايم بهتر بود!، و همچنان عمرش را
بىتوجّه و از روى غفلت تباه مىسازد. اگر بيمار شود از كوتاهى در عمل پشيمان
گردد، و اگر بهبودى يابد مغرورانه احساس آسايش كند و عمل را عقب اندازد. تا زمانى
كه بهبودى حاصل باشد خودبين است، و به محض گرفتارى نااميد. نفس او مغلوب گمانش شده
است، و به آنچه يقين دارد عمل نمىكند. به رزق مقدّرش قناعت نمىورزد، و به آنچه
خدايش تضمين كرده اعتماد نمىكند. به اعمالى كه بر او واجب شده اعتنائى ندارد، و
در دل شكّ دارد. اگر بىنياز شود مغرور گردد و سرمست، و چنانچه فقير و نادار شود
مأيوس و سست و رنجور. و اين در حالى است كه او سرشار از گناه و ثروت است، زيادى
طلبد ولى سپاس نگذارد، به خطاى كم مردم پردازد در آنچه به او ربطى ندارد، و خطاى
بسيار خود را ناديده گيرد. چنانچه شهوتى بر او عارض گردد به اميد توبه مرتكب آن
شود و از سرانجام آن غافل باشد. نه شوق او را به كارش وادارد، و نه بيم و هراسش او
را باز دارد. به هنگام درخواست اصرار ورزيده و سماجت كند، ولى در عمل كوتاهى ورزد.
و در گفتار
[1] ترجمه بر اساس نهج البلاغه عبارت است از:« و
با آرزوهاى دراز توبه را به عقب اندازد».
اسم الکتاب : تحف العقول ت جعفری المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 144