responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه    الجزء : 1  صفحة : 470

مى‌شنيد، ولى آنها را نمى‌ديد) و به او گفتند: اى لقمان، آيا مى‌خواهى خداوند تو را خليفه و جانشين خود در زمين قرار دهد تا ميان مردم حكم نمايى؟ لقمان گفت: اگر پروردگارم فرمان دهد به گوش دل مى‌شنوم و اطاعت مى‌كنم، چون اگر پروردگارم چنين فرمان دهد، مرا يارى نموده و مرا تعليم داده و عصمت مى‌بخشد و اگر پروردگارم به من اختيار داده من عافيت و كناره‌گيرى از اين مسئوليّت عظيم را ترجيح مى‌دهم، ملائكه گفتند: اى لقمان، بدان كه حكومت ميان مردم تو را به بيشترين آزمايش و امتحان دچار مى‌كند و در عوض به بالاترين مراحل دين مى‌رساند، در ادامه حديث مى‌گويد: ملائكه از حكمت او متعجّب شدند و خداى رحمان منطق او را نيكو شمرد، پس از فرداى آن روز، خداوند بر او حكمت نازل فرمود و او را از فرق سر تا نوك پا غرق در حكمت و دانش نمود، در حالى كه خوابيده بود، او را با پوششى از حكمت فرو پوشيد، پس در حالى بيدار شد كه حكيم‌ترين مردم در زمان خود بود و ميان مردم با حكمت و دانش خود حكم مى‌كرد و چون خداوند حكمت به او داد و او خليفه بودن را نپذيرفت، خداوند ملائكه را فرمان داد تا داود را خليفه و حجّت قرار دهند و داود اين امر را پذيرفت و شرطى را كه لقمان كرد، در پذيرش خود قرار نداد، لذا خداوند او را جانشين خود در زمين قرار داد و هر بار كه مبتلا به آزمايش و امتحان مى‌شد، (به جز يك بار) خداوند او را از خطا حفظ مى‌كرد و از او در مى‌گذشت و لقمان از آنجا كه هم عصر داود 7 بود، بسيار با داود ملاقات مى‌كرد و او را موعظه مى‌نمود و داود به او گفت: خوشا به حالت! اى لقمان كه داراى حكمت شده‌اى و در عين حال بلا و امتحان از تو منصرف شده، چون داود به مقام خلافت رسيده و با خطا و آزمايش مبتلا گشته است.

لقمان پسر خود را آنقدر از آتش دوزخ بر حذر داشت و او را موعظه نمود كه از وحشت (نزديك بود) بند بند وجودش از هم بشكافد از جمله مواعظ او اين بود كه به پسرش مى‌گفت: اى پسرم از وقتى كه به اين دنيا آمدى، دنيا را پشت سر خود قرار بده و از آخرت استقبال كن، چون خانه آخرت كه از آن مى‌گريزى از خانه دنيا كه در آن ساكن هستى به تو نزديكتر است.

اى پسرم همنشين دانشمندان باش و ملازم آنها بوده و با آنها جدال مكن كه تو را

اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه    الجزء : 1  صفحة : 470
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست