آرى بخارى از چنين كسى
روايت ميكند ولى از ششمين امام خاندان رسالت و حضرت صادق جعفر بن محمد 7 حتى يك روايت هم براى نمونه در كتابش نمىآورد و ذهبى در تاريخ اسلام ج 6
و 46 در ترجمه امام صادق 7 ميگويد كه امام مالك متوفى (279 ه) صاحب
كتاب الموطأ تا حكومت بنى اميّة برپا بود از امام صادق روايتى نكرده است تا آنكه
حكومت بنى اميّة منقرض گرديد و دولت بنى عباس روى كار آمد در ايام حكومت بنى عبّاس
از امام صادق روايت كرده ولى نه ابتدائا بلكه پس از آنكه روايتى را از جمعى اراذل
و اوباش نقل ميكرد آنگاه ميگفت جعفر بن محمّد نيز اين روايت را نقل كرده است.
اين بود مختصرى از مفصّل
و مشتى از خروار راجع بصحاح عامّة حال اگر بخواهيم آثار و تبعات التزام بصحت همه
احاديثى را كه در كتب صحاح نوشته شده است بيان كنيم مثنوى هفتاد من كاغذ شود و با
وضع مقدمه سازگار نخواهد بود.
شيعه و حديث و كتاب
و اما شيعه در جمع و
تدوين حديث و نقل راهى استوارتر و صحيحتر دارد اولا پيشوايان مذهب از روز نخست
بعكس آنچه عامّة از روايات خود استنباط كردهاند شيعيان خود را تحريص و ترغيب
بنوشتن و نگهدارى احاديث ميفرمودند و خودشان نيز عملا در مقام تعليم بودند گرچه
بنا بقولى اوّلين كس در شيعه كه احاديث را جمع كرد و هر يك را بترتيب در باب مخصوص
بخود نوشت ابو رافع[2]
[1] مردى پرهيزكار ضربتى زد كه هيچ مقصودى از اين
كار نداشت بجز اينكه برضا و خوشنودى خداوند صاحب عرش نائل گردد من هر روز كه بياد
او مىافتم، بگمانم ميرسد:
كه بخاطر اين ضربتى كه زد ميزان
عملش در پيشگاه خداوند از همه سنگينتر باشد.
[2] ابو رافع غلام و آزادشده رسول خدا6 بود و
در نانش اختلاف هست و مشهور آن است كه ابراهيم بوده و بعضى گفتهاند مسلم بوده
ابتداء غلام عباس عموى پيغمبر بود عباس او را بپيغمبر بخشيد.
اسم الکتاب : ترجمه خصال شيخ صدوق المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 0 صفحة : 21