اسم الکتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري المؤلف : مهدوي دامغاني، محمود الجزء : 1 صفحة : 342
حديث نام راويانى را كه از ايشان روايت نقل كردهاند برشمردهاند
كه به چهار هزار تن رسيده است، هر چند شاگردان و راويان ايشان داراى آراء مختلف و
مذاهب گوناگون كلامى و فقهى بودهاند.[1]
امام صادق 7 فرموده است كه چون رحلت پدرم فرا رسيد فرمود: اى جعفر! به تو در
باره اصحاب خود به خير و نيكى سفارش مىكنم. گفتم: فدايت گردم، آنان را فقط هنگامى
رها خواهم كرد كه نيازى به هيچ گونه چيزى در اين شهر نداشته باشند (عالم و غنى و
بىنياز شده باشند).[2] از امام
باقر پرسيدند كه پس از ايشان چه كسى امام است؟ با دست خود به جعفر صادق زد و
فرمود: به خدا سوگند اين قائم آل محمد 6 است.[3] امام صادق 7 فرموده است: پدرم
ودايع امامت را به من سپرد و چون رحلتش نزديك شد به من فرمود: گواهانى اينجا بياور
و من چهارتن از قريش از جمله نافع آزاد كرده و وابسته عبد الله بن عمر را حاضر
كردم. پدرم فرمود: بنويس و اين وصيتى است كه يعقوب به پسرانش كرد «اى پسركان من!
همانا خداوند براى شما دين را برگزيده است و نبايد كه شما بميريد مگر آنكه مسلمان
باشيد.»[4] و محمد بن
على بن جعفر بن محمد چنين وصيت مىكند و دستور مىدهد كه او را در همان جامه كه
روز جمعه در آن نماز مىگزارده است كفن كند و عمامهيى بر سرش بپيچد و گورش را
مستطيل شكل و چهار انگشت از زمين بلند قرار دهد و بندهاى كفن او را هنگام دفن
بگشايد.
سپس به گواهان فرمود:
خدايتان رحمت كند، برگرديد. من گفتم: پدر جان! اين چه بود كه بر آن گواه گرفته
شود؟ فرمود: خوش نداشتم كه با تو ستيزه كنند و بگويند به تو وصيت نشده است و
خواستم دليلى براى تو باشد.[5]
[1]. اين شمار راويان و شاگردان در ارشاد مفيد، ص
254، آمده است. م.
[2]. در همان صفحه ارشاد و به نقل از آن و از
اعلام الوراى طبرسى در بحار، ص 12، ج 47، چاپ جديد هم آمده است. مرحوم مجلسى
توضيحى هم داده است كه حديث با توجه به آن ترجمه شد. م.
[3]. با ذكر سلسله سند در همان صفحه ارشاد و به
نقل از آن و اعلام الوراى طبرسى و اصول كافى كلينى در بحار، ص 13، ج 47، هم آمده
است. م.